حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

ننگ است مرگ ای دوست! تا وقتی شهادت هست...

/ بازدید : ۳۵۳

بسم الله الرحمن الرحیم

 

+ بابا! اگر دشمن بهمون حمله کنه و همه مردا شهید بشن، خدا فرشته هاش رو می فرسته کمکمون؟

- نه پسر گلم! زن ها تفنگ هاون رو دستشون می گیرن. اونا با دشمن می جنگن

 

یه کم می گذره. داره فکر می کنه. یهو بهم می گه

+ بابا! اگر مامان هامون هم شهید بشن ما بچه ها تفنگ های اسباب بازی مون رو مثل بفنگ واقهی دست می گیریم و می ریم با دشمن ها می جنگیم...

 

احساس غرور و افتخارکردم...

 

+

در قصه عشّاق همیشه سفری هست

در پیچ و خم هر گذرش رهگذری هست

 

گفتی: جگر شیر ندارید نیایید

گفتی که در این راه همیشه خطری هست

 

این جاست که وقتی پدری باز نگردد

در بردن میراث تفنگش پسری هست

 

«آن را که خبر شد خبر باز نیامد»

هرجا خبری نیست، همان جا خبری هست

 

«رفتن» همه جا نیست به معنای «نبودن»

هرجا که نظر می کنم از تو اثری هست

 

تو رفتی و گفتی که شرف مرز ندارد

این سو در اگر بسته شد آن سو که دری هست

 

رفتیّ و به زینب قسم از نسل تو امروز

در شام و حلب لشگر فریادگری هست

 

سردار! شهیدان حرم مثل تو رفتند

تا نام حسین است به سربند، سری هست...

 

 

قاسم صرافان/ البته شاعر این شعر رو تقدیم کرده به حاج احمد متوسلیان.

 

 

۲

خشم مقدس

/ بازدید : ۴۳۴

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

أَلا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ

آیا پیکار نمی کنید با مردمی که سوگندهای خود را نقض کردند و آهنگ آن کردند که رسول را بیرون کنند؟

 

وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ

و آنها اول بار به دشمنی و قتال با شما برخاستند

 

أَتَخْشَوْنَهُمْ؟

آیا از آنها هراسانید؟

 

فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ

در حالی که خدا سزاوارتر است که نسبت به او خاشع و ترسان باشید، اگر مؤمن هستید

 

قاتِلُوهُمْ

با آنها نبرد کنید

 

یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ

خدا آنان را به دست شما عذاب خواهد کرد

 

وَ یُخْزِهِمْ

و خوارشان خواهد کرد

 

وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ

و شما را بر آنها نصرت خواهد داد

 

وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ

و [بدینوسیله] سینه های اجتماع مؤمنین را التیام خواهد بخشید

 

وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ

و خشم سینه های آنها را خواهد برد

 

وَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلی‏ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیم

[و این را هم بدانید] که خداوند بر هر که بخواهد به رحمت خود باز می گردد [و او را از شرک می رهاند و شما را از نبرد با وی باز می دارد] و خدا دانا و حکیم است

 

سوره توبه آیات 13، 14 و 15

 

#مطالبه_انتقام_سخت

 

به عده ابله (بیان قرآن ه. و من یرغب عن ملة ابراهیم الا من سَفِهَ نفسه؟ (سوره بقره آیه130)) در شبکه های اجتماعی عبارت #نه_به_انتقام_نه_به_جنگ رو هشتک زدند. چقدر خوار و حقیرند...

 

۲

حاج قاسم

/ بازدید : ۳۲۴

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

إِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنینَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ۚ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیَقتُلونَ وَیُقتَلونَ ۖ وَعدًا عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوراةِ وَالإِنجیلِ وَالقُرآنِ ۚ وَمَن أَوفىٰ بِعَهدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاستَبشِروا بِبَیعِکُمُ الَّذی بایَعتُم بِهِ ۚ وَذٰلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیمُ﴿سوره توبه آیه ۱۱۱﴾
خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ در راه خدا پیکار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند؛ این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده‌اید؛ و این است آن پیروزی بزرگ!

 

پ.ن.: فعلا نمی تونم چیزی بنویسم... بعدا ان شا الله

پ.ن.2: حالا که آمریکا رسما و با پررویی تمام اعلام کرده که این کار رو انجام داده، امیدوارم مسئولین ما انقلابی فکر کنند و تصمیم دیپلماتیک نگیرند...

۱

زمانه ای است که از دریاها عبور کرده ها در استکانی غرق می شوند...

/ بازدید : ۳۶۵

یا راحم من لا راحم له

 

هر کسی این انقلاب را، خودش را و راه ش را به چیزی می فروشد. یکی به پول، یکی به قدرت، یکی به مقام، یکی به زن، یکی به آبرو، یکی به عشق، یکی به رفیق، به شوهر، یکی به همسر، یکی به فرزند، یکی ... دام ها زیادند. انقلاب را و راه را هر کسی به بهانه ای تنها می گذارد و می رود به راه خودش. این حسی بود که آخر فیلم ماجرای نیمروز: رد خون با آن بغض کردم و گریستم. برای تنهایی های مان. برای تنهایی انقلاب مان... (آیا ما تا آخر هستیم؟ یا رفته ایم و خودمان گمان می کنیم که هنوز هستیم؟ مانند آنان که خدا با الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً وصفشان می کند...) امروز هم مانند هفت هشت ماه پیش که فیلم را دیدم همان حس زنده شده بود. نمی دانم چرا. رفقا چند باری پرسیدند : "چیزی شده؟" گفتم نه... اما عمیقاً غمگین بودم و دلتنگ... فیلم خوبی نبود "رد خون". به مراتب ضعیف تر از ماجرای نیمروز 1. اما حسی که به من منتقل کرد خیلی زیاد و موثر بود... سکانس آخرش بسیار متاثرم کرد...

 

+ یاد آن آیه افتادم که بنی اسرائیل بعد از دیدن معجزه عبور از نیل به موسی (ع) گفتند: فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ... خودت و خدایت دوتایی... می دانی؟

 

+ وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ، (فرازی از خطبه 173 نهج البلاغه است به نسخه صبحی صالح)

 

+ خدا رحمت کند مرحوم علی صفائی را. این عبارت از اوست که: "زمانه ای است که از دریاها عبور کرده ها در استکانی غرق می شوند..."

 

+ توی این مدت فیلم هایی دیدم که خیلی دوست داشتم درباره شان بنویسم. شبی که ماه کامل شد، عرق سرد، سرخ پوست، مغزهای کوچک زنگ زده، همین رد خون و چند تا دیگر از ایرانی ها یا خارجی ها... اما حس نبود. وقتش نبود. اراده اش نبود... مخصوصا درباره سرخ پوست. فیلم را اگر هنوز روی پرده است توی سینما ببینید. اما اگر نه سی دی اش را بخرید... به یکبار دیدنش که حتما می ارزد. حس عمیق جاری در اغلب سکانس ها، فیلم را بسیار دیدنی کرده است...

۳

ای دل تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟*

/ بازدید : ۳۰۳

یا حـ سـ یـ ـن

 

امروز قبله دل های عاشق و کانون میدان مغاطیسی عالم بالا، حرم سیدالشهدا ست. نه اینکه اهل ایمان نمازشون رو به سوی کربلا بخونند! نه. بلکه جهتگیری قلبشون هم جهت ه با کربلا. چرا که قبله، قبل از اینکه یک جهت باشه، یک جهتگیری ه و الا خداوند متعال در همان ابتدای آیات تغییر قبله در قرآن کریم، خودش فرموده: فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَ‌ وَجْهُ‌ اللَّهِ**. حقیقت قبله یک "هم جهتی" نیست بلکه "جهتگیری مشترک"ه. و تا جهتگیری انسان درست نباشه، رو به هر جهتی که نماز بخونه و دور هر سنگی که بچرخه، تفاوتی نداره. او مشرک ه. بت پرست ه. لذا خیلی از اونها که گمان می کنند مومنند در حقیقت امر مشرکند (به فرموده قرآن که فرمود وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ***). هم جهت نیستند با حقیقت عالم. حالا یکی 0.01 درجه انحراف داره و یکی 180 درجه...

این روزها روزهایی است که انسان (چه اون که قدم در مسیر گذاشته و چه اون کسی که پای رفتن نداره به هر دلیل) باید برای قلب خودش معاینه فنی بگیره. دلش رو کوک مجدد کنه یا به قول مهندس ها "کالیبره" کنه. دقیق بشه توی احوالات قلبش و ببینه آیا هم جهت این حرکت هست یا نه؟ جان خودش رو تنظیمی مجدد کند با قبله عاشقان. چه خوب گفته اند که "کربلا به رفتن نیست به شدن است" ****.  چه بسا آدمهایی که هر سال کلی هزینه می کنند و به زحمت می افتند اما فاصله زیادی با کربلایی شدن دارند (گرچه ان شا الله بی اجر و مزد نخواهند بود، چرا که این خانواده زیر بار منت کسی نمی مونه) و آدم هایی که تا به حال قدم در این مسیر نگذاشتند اما در محضر سیدالشهدا زندگی می کنند...

 

(البته در قدم نهادن در این راه برکت های فراوانی هست. منظورم این نیست که نباید رفت. باید با همه وجود به این دریا پیوست با جان و تن. که بودن در این راه انسان رو ان شا الله قدم به قدم در راه خواهد آورد به فضل و عنایت دوست...)

 

 

این هم زمزمه و توشه این روزها ...:

 


دریافت

 

* جمله ای از شهید سید مرتضی آوینی

** سوره بقره آیه 115

***سوره یوسف ایه 106

**** منسوب است به سید مرتضی اوینی. اما من مطمئن نیستم.

 

 

پی نوشت:

اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک...

۳

روضه...

/ بازدید : ۳۳۸

یا حـ سـ یـ ـن

 

ای فرس با تو چه رخ داده که خود باخته ای؟

مگر اینگونه که ماتی تو شه انداخته ای...؟

 

نیر تبریزی

 

 

این بیت روضه همیشگی ایت الله حاج آقا فاطمی نیا ست در روز عاشورا. همین تک بیت با مقدمه و توضیحات مختصری از آرزوی شهریار که ای کاش همه اشعارش را نمی داشت و به جای آن همین تک بیت برای او می بود. آدم که لطیف می شود دیگر نیازی به توصیفات و روضه های سهمگین نیست... گاهی همین تک بیت تکراری مردم را دیوانه می کند...

خدا ان شا الله سلامتش بدارد. می گوید اگر معتقدیم که اهل بیت نظر دارند به مجلس های روضه (نه اینکه حضور دارند! نظر دارند) و روضه های ما در محضر و منظر آنان بیان می شود، از من نخواهید روضه مکشوف بخوانم. دیده شده در عالم معنا که روضه سنگین خوانده اند و امام زمان بی هوش افتاده اند... (جملات و توضیحات از من است و عین کلمات ایشان نیست)

 

 

از سلیقه و منش ایشان می گویم. بدون هیچ نظری درباره بقیه روضه خوان ها. نمی گویم بقیه کار درستی می کنند یا نه. همگی روضه خوان ابا عبد الله هستند و ان شا الله مورد عنایت حضرتش.

 

۴

پیشنهاد

/ بازدید : ۳۲۶

یا حـ سـ یـ ـن

 

اگر غذا تو هیأت ها تون اضافه میاد، یا نذری دارید یا غذا از قبل تو منزل دارید و می خواین غذاها رو فریزری کنید به نظرم بد نیست یه سر بزنید جلوی بیمارستان های بزرگ دولتی و غذاهاتون رو اونجا هم توزیع کنید. شده در حد یکی دو تا غذا. معمولا افرادی که از جاهای دور مریض هاشون رو آوردن بیمارستان (وقتی بیمارستان دولتی میارن قاعدتا خیلی وضعشون هم خوب نیست با این وضع رسیدگی به بیمارها) جایی رو ندارن. چند ساعت توی بیمارستان دنبال کار مریضشون بودن. دغدغه سلامتی عزیزشون رو دارند و تو بیمارستان هم راهشون نمی دن و خیلی هاشون گرسنه و تشنه کنار خیابون یا توی ماشین هاشون می خوابن. یه غذای نذری دستشون بدیم کلی حالشون شاید خوب بشه. شاید دلشون حسابی گرم بشه به نگاه سید الشهدا. شاید دلشون شکسته باشه و دعاشون سقف آسمون رو سوراخ کنه برامون...

۳

فصل شکار

/ بازدید : ۳۲۰

یا حسین

 

فصل شکار داره می رسه... اما تو این فصل، من و تو شکارچی نیستیم... شکارچی یکی دیگه است... ما یا شکاریم یا تماشاچی... شکارچی اباعبدالله ه. تا تو کی یه مایه ای ببینه... تا تو قلب کی یه نقطه روشنی ببینه... تا دل کی اونقدر دور و بر کشتی آقا بچرخه تا قلاب سیدالشهدا بالاخره بهش گیر کنه... اندازه "حر" که اگر خون به دل بچه های ارباب ما کرد، اما مایه داشت... اما آزاده بود...

 

فصل شکار آقا داره میاد... همه شکارها هم میان... از لوطی ها و مشتی ها تا مقدس ها نماها و خشک مقدس ها. کلی آدم میاد زیر این خیمه که اصلا به قیافه شون نمی خوره این حرف ها... اما اتفاقا خریدنی هستن... که اگر خریدنی نبودن اینجل پیداشون نمی شد. دعوت نمی شدن... هر کی تو این دم و دستگاه اومد، هر جور که بود، اومده دم تیر شکارچی... تا کدوم شکار چشم این شکارچی رو بگیره...

 

:::

آقا...! دست و دل خانواده شما رو "حر" لرزوند... تا اونجا که نفرینش کردن... تا اونجا که براش مرگ خواستی... نفرینتم رد نمی شه... اون مرد. مادرش به عزاش نشست... اما چجوری؟ تو چه مسیری؟ تو کدوم راه؟

آقا...! ما هر کاری هم کردیم راه بر اهل بیتت نبستیم... بستیم؟

آقا...! همین چند وقت پیش بود که دخترت مقابلت ایستاد و عرض کرد از من راضی ه... نگفت؟

آقا...! درست ه که خیلی خراب کردم... درسته که "و افرط بی سوء حالی..." اما ما رو هم بخر... بخ ما گفتن شما جنی بنجلم می خری... اذن بده برات بگیرنمون... اذن بده آقا جونم...

۰

حیدرانه

/ بازدید : ۳۳۸

یا علی

 

اگرچه که با کمی تاخیر اما عید غدیر رو به همه "برادرها و خواهرها"ی مجازی تبریک میگم که برادری و خواهری پیش از آنکه از طریق پدرها و  مادرها و همخونی ژنتیکی ایجاد بشه از دل ها و قلبها و از همخوانی گرایش ها شکل می گیره. و این یک حرف ذوقی نیست. حقیقتی است از حقایق آسمانی عالم. انا و علیٌ ابوا هذه الامة دلیلی است بر این "برادر و خواهر" بودن آنها که تحت لوای این پرچم اند در تمام گوشه های جهان هستی.

تا این خانه مجازی هم از نگاه کریمانه صاحبخانه عالم بهره ای برداره؛ این شعر فوق العاده "قاسم صرافان" عزیز رو بر سردرش می آویزم. و اینکه اگرچه که در قالب مثنوی و در ابتدا حماسی است اما در عین حال در سراسر آن و مخصوصاً در انتها، سخت عاشقانه است...

 

یا امیرالمؤمنین! مولای درویشان سلام
آه مجنون خدا، لیلای درویشان سلام


السلام ای در نگاهت موج و دریا بی قرار
السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بی قرار


خوشه های سبز تاکستان سلامت می کنند
درب بگشا ساقیا «مستان سلامت می کنند»*


درب نه، دیوارهای خانه را دیوانه کن
خانه را هم مست نامت مثل صاحب خانه کن


جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی
ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی**


داد زد تا دید دستی تیغ و دستی زلف یار
لافتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار


شیر می چرخید با شمشیر در میدان عشق
هر سر بی عشق را می ریخت این طوفان عشق


ای که خود را پیش شمشیرِ دو  دَم آورده ای
هر چه سر آورده باشی باز کم آورده ای


شانه هایت طاقت یک ضربه ی صفدر نداشت
"مَرحَب"! این قلعه مگر از تو دلاورتر نداشت؟***


خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟
"عَمرو"! چشمت کور با حیدر درافتادی چرا؟****
 

یا علی! مشکل گشایی، تو کلید هر دری
کِی تواند تا ببندد بر تو این خیبر دری


روز با شمشیر می چرخی تو در میدانِ گرم
شب میان کوچه ها با کیسه های نانِ گرم

 

می روی و چاه هم از درد تو آگاه نیست
«این همه درد نهان هست و مجال آه نیست»*****

 

یا علی! برخیز تا از این ولایت بگذریم
با هم از تعریفِ فصل غصه هایت بگذریم


آسمان تارِشان بیگانه با پرواز تو
گوش هاشان بی خبر از گوشۀ آواز تو

 

حرف هم تا می زدی چشمت به جای دور بود
صحبتت انگار با مردان عصر نور بود

 

با زمان رد می شوی از روی ساعت های مست
می رسی تا سینه ی دارالولایت های مست

 

جام را بر جام رندان بلاکش می زنی
حلقه را با ذکر حیدر حیدر آتش می زنی


پیش رویت بچه سلمان های بی دل در سماع
عاشقی می خواند و جمعی مقابل در سماع


سینه زن هایی که گرمای نفس هاشان تویی
این حواریون مستی که مسیحاشان تویی


بال در بال ملائک، صف به صف پر می کشیم
یا علی گویان به ایوانِ نجف پر می کشیم

 

قاسم صرافان

 

 

* مولوی ؛ دیوان شمس

** «ماند» در اینجا نه به معنای "منتظر ماند" که به معنای «حیرت زده و متعجب» است. 

*** دلاور قلعه خیبر به دست امیرالمومنین (ع) کشته شد.

**** دلاور لشکر مشرکین در جنگ خندق که به دست امیرالمومنین (ع) کشته شد.

*****دیوان حافظ

 

 

۲

برای مادرم...

/ بازدید : ۳۷۶

یا فاطمه الزهرا

 

توی مهمونی ها، اغلب بچه ها اونقدر مشغول بازی می شوند که هر چقدر برای غذا صداشون می کنی نمی آیند. اصلا نمی شنوند که بیایند. یا می آیند اما دو لقمه نخورده دوباره می روند سر بازی شان. بارها شده که از دست محمد حسین و نفیسه عصبانی شده ام که چرا نمی آیند سر سفره. اما انگار نه انگار. اصلا عصبانیت مان را هم نمی بینند. مشغول بازی هستند و هر چیز دیگری برایشان کم اهمیت. واکنش من به این رفتار ها این است: «به درک، بگذار گشنه بمانند تا دفعه بعدی یاد بگیرند که باید به موقع بیایند سر سفره»... اما آن کسی که به فکر بچه هاست «مادر» است... می داند که یک ساعت دیگر بچه ها می آیند سراغش. گرسنه هستند و غذا می خواهند. می شود بگویی نیست. می شود بگویی چیزی نمانده است. بچه ها هم کمی غر غر می کنند و دوباره می روند سر وقت بازی شان. آخر شب یک گوشه ای پیدایشان می کنی که از خستگی خوابشان برده است. اما «مادر» است و محبت مادری اش. دلش نمی آید فرزندش گرسنه سر به بالش بگذارد. همین فرزند سرکشی که تا یک ساعت پیش هر چقدر صدایش می کردی جوابت را نمی داد. یا با بی ادبی جواب می داد حتی با گردنکشی می گفت نمی خواهم بیایم سر سفره. می گفت گرسنه نیستم...

«مادر» است که همان سر سفره سهم بچه اش را  جدا می کند. حتی بیشتر از نیاز او در بشقابش غذا می ریزد. از همه  کباب ها، خورشت ها و مخلفاتی که می داند ممکن است فرزندش بخواهد و دوستشان داشته باشد. حواسش هست که بچه بازیگوشی کرده و گرسنه تر است از همیشه. «مادر» است که تا آخر پهن بودن سفره مدام چشم می گرداند که فرزندش را با اخم هم که شده بیاورد سر غذا. و باز «مادر» است که غذای فرزندش را کنار می گذارد تا اگر ساعتی دیگر اظهار گرسنگی کرد بدون غذا نماند...

 

:::

روز آخر ماه مبارک است و حالمان حال همان بچه های بازیگوش است. همان ها که صدای بزرگترها را نشنیدند و سر سفره نیامدند. یا شنیدند و پشت گوش انداختند. همان ها که بازی مشغولشان کرده بود و فراموش کردند که غذایشان را بخورند...

 

:::

مادر! ما هنوز بچه ایم... چیزی نمی گذرد که گرسنه و خسته می آییم به سراغت و غذا می خواهیم... می شود برای ما کنار بگذاری؟ می شود حواست به ما باشد؟

 

:::

خداحافظ ت ای ماه مبارک...

بدرود ای ماهی که پیش از آمدنت مشتاق تو بودیم و پیش از رفتنت به اندوه جدایی گرفتار شدیم...

بدرود ای ماهی که دیروز که با ما بودی سخت دلبسته ات بودیم و فردا که از میان ما رفته ای از جان و دل آرزومند دوباره آمدنت هستیم...

بدرود ای ماهی که همنشین پر قدر و منزلت ما بودی و جدایی از تو برای ما دردناک و فراق و دوری تو برای ما سخت و غمبار است...

بدرود ای ماهی که دل ها در تو نرم و رقیق بود و گناهان در تو رو به کاستی گذاشت...

بدرود ای ماهی که با برکت های زیاد بر ما روی آوردی و ما را از چرک های گناه شست و شو دادی...

خدا حافظ تو و برکاتی که  اینک از آنها محروم می شویم و فضل ها و خیراتی که از آنها بهره نگرفتیم...

 

برداشت هایی از دعای 45 صحیفه سجادیه در وداع با ماه مبارک رمضان

 

:::

اللهم صل علی محمد و آله

و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارک لنا فی یوم عیدنا و فطرنا و اجعله من خیر یوم مرّ علینا...

 

دعای 45 صحیفه سجادیه

 

:::

امشب گناه بخشند، کوهی به کاه بخشند

بیچاره من که با خود، ناورده پّر کاهی...

 

علامرضا سازگار

۴
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان