حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

برای مادرم...

/ بازدید : ۳۷۵

یا فاطمه الزهرا

 

توی مهمونی ها، اغلب بچه ها اونقدر مشغول بازی می شوند که هر چقدر برای غذا صداشون می کنی نمی آیند. اصلا نمی شنوند که بیایند. یا می آیند اما دو لقمه نخورده دوباره می روند سر بازی شان. بارها شده که از دست محمد حسین و نفیسه عصبانی شده ام که چرا نمی آیند سر سفره. اما انگار نه انگار. اصلا عصبانیت مان را هم نمی بینند. مشغول بازی هستند و هر چیز دیگری برایشان کم اهمیت. واکنش من به این رفتار ها این است: «به درک، بگذار گشنه بمانند تا دفعه بعدی یاد بگیرند که باید به موقع بیایند سر سفره»... اما آن کسی که به فکر بچه هاست «مادر» است... می داند که یک ساعت دیگر بچه ها می آیند سراغش. گرسنه هستند و غذا می خواهند. می شود بگویی نیست. می شود بگویی چیزی نمانده است. بچه ها هم کمی غر غر می کنند و دوباره می روند سر وقت بازی شان. آخر شب یک گوشه ای پیدایشان می کنی که از خستگی خوابشان برده است. اما «مادر» است و محبت مادری اش. دلش نمی آید فرزندش گرسنه سر به بالش بگذارد. همین فرزند سرکشی که تا یک ساعت پیش هر چقدر صدایش می کردی جوابت را نمی داد. یا با بی ادبی جواب می داد حتی با گردنکشی می گفت نمی خواهم بیایم سر سفره. می گفت گرسنه نیستم...

«مادر» است که همان سر سفره سهم بچه اش را  جدا می کند. حتی بیشتر از نیاز او در بشقابش غذا می ریزد. از همه  کباب ها، خورشت ها و مخلفاتی که می داند ممکن است فرزندش بخواهد و دوستشان داشته باشد. حواسش هست که بچه بازیگوشی کرده و گرسنه تر است از همیشه. «مادر» است که تا آخر پهن بودن سفره مدام چشم می گرداند که فرزندش را با اخم هم که شده بیاورد سر غذا. و باز «مادر» است که غذای فرزندش را کنار می گذارد تا اگر ساعتی دیگر اظهار گرسنگی کرد بدون غذا نماند...

 

:::

روز آخر ماه مبارک است و حالمان حال همان بچه های بازیگوش است. همان ها که صدای بزرگترها را نشنیدند و سر سفره نیامدند. یا شنیدند و پشت گوش انداختند. همان ها که بازی مشغولشان کرده بود و فراموش کردند که غذایشان را بخورند...

 

:::

مادر! ما هنوز بچه ایم... چیزی نمی گذرد که گرسنه و خسته می آییم به سراغت و غذا می خواهیم... می شود برای ما کنار بگذاری؟ می شود حواست به ما باشد؟

 

:::

خداحافظ ت ای ماه مبارک...

بدرود ای ماهی که پیش از آمدنت مشتاق تو بودیم و پیش از رفتنت به اندوه جدایی گرفتار شدیم...

بدرود ای ماهی که دیروز که با ما بودی سخت دلبسته ات بودیم و فردا که از میان ما رفته ای از جان و دل آرزومند دوباره آمدنت هستیم...

بدرود ای ماهی که همنشین پر قدر و منزلت ما بودی و جدایی از تو برای ما دردناک و فراق و دوری تو برای ما سخت و غمبار است...

بدرود ای ماهی که دل ها در تو نرم و رقیق بود و گناهان در تو رو به کاستی گذاشت...

بدرود ای ماهی که با برکت های زیاد بر ما روی آوردی و ما را از چرک های گناه شست و شو دادی...

خدا حافظ تو و برکاتی که  اینک از آنها محروم می شویم و فضل ها و خیراتی که از آنها بهره نگرفتیم...

 

برداشت هایی از دعای 45 صحیفه سجادیه در وداع با ماه مبارک رمضان

 

:::

اللهم صل علی محمد و آله

و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارک لنا فی یوم عیدنا و فطرنا و اجعله من خیر یوم مرّ علینا...

 

دعای 45 صحیفه سجادیه

 

:::

امشب گناه بخشند، کوهی به کاه بخشند

بیچاره من که با خود، ناورده پّر کاهی...

 

علامرضا سازگار

۴
صحبتِ جانانه
۱۴ خرداد ۲۱:۳۲
دلم سوخت به حال خودم که گشنه موندم و سفره جمع شد

خدایا...
مادری می‌کنم برای بنده ت که بفهمم مادری کردن من یه شمه مختصر از مادری ایه که تو در حق ما می‌کنی...
من گشنه ام خدایاو از همه مخلفات سفره ات دلم میخواد...
پاسخ :

برای شما  سیدها پارتی بازی شده. مادرتون مخصوص هواتون رو داره...  اول مادر شماست حقیقی و طبیعی و بعد برای ما هم ان شا الله مادری می کنند اگر شما لطف کنید و سفارش کنید به مادرتون...

 

یادم ه شما سید بودید ! درست یادمه؟ :)

عیدتون هم مبارک باشه ان شا الله به همه معنای خودش :)

صحبتِ جانانه
۱۵ خرداد ۰۴:۱۵
بچه م سیده
من اما مثل شما آرزو داشتم که کاش نسبت واقعی و حقیقی و طبیعی و فامیلی ای با اهل بیت می داشتم...
پاسخ :

خدا ان شا الله  شما رو و فرزندتون رو و همسرتون رو حفظ کنه در پناه خودش. فرقی نداره. شیخ مفید خواب دید حضرت زهرا سلام الله علیها حسنین رو آورده پیش او برای تعلیم دین. تعجب کرده بود که این چه خوابی بود من دیدم. صبح مادر سید مرتضی و سید رضی همراه فرزندانش  اومدند پیش او ... فرقی نداره. براتون پارتی بازی شده...

 

نسبت واقعی و حقیقی، بر اساس قاعده "فمن تبعنی فانه منی" (دعای حضرت ابراهیم) اتفاقا به ژنتیک نیست بلکه به تبعیت و اطاعت ه. البته برای رابطه ژنتیکی و طبیعی هم مزایایی هست. و (علی الظاهر و بر اساس برخی آیات قرآن) اگر فرزندان طبیعی هم سنخ باشند (از لحاظ عقیده و عمل)، به واسطه  همین ارتباط طبیعی بهره هایی رو دارند (آیه 21 سوره طور ببینید) و با این همه اگر سنخیت عقیده ای و عملی نباشد می شه فرزند نوح که قرآن فرمود "انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح". معلومه که ذریه حقیقی به ژن نیست. در همین رابطه این دو آیه هم قابل توجه ه : آیه 75 سوره انفال و آیه 83 سوره یونس

 

البته من هم از سیدها نیستم. البته فامیل هستیم مانند شما. الحمدلله :)

دخمه
۱۶ خرداد ۲۲:۰۴
بسم الله
سلام الله علیک 
عیدتون مبارک 
الهی که دست پر از مهمونی راهی شده باشید و اون ذخیره مادرانه هم بمونه برا روز مبادا
تحت عنایت باشیم همگی 
پاسخ :

سلام :)

عید شما هم مبارک باشه ان شا الله.


به قول قیصر امین پور (که خدا رحمتش کنه بسیار خوش ذوق بود):

عید است و دلم خانه ویرانه، بیا

این خانه تکاندیم ز بیگانه، بیا

یک ماه تمام میهمانت بودیم

یک روز به مهمانی این خانه بیا

وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
۲۶ تیر ۱۶:۵۶
تشبیه عالیی بود
دقیقا ن تنها این ک توعالم بچگی و مادری کاملا میشه رابطه خالق و مخلوق رو مشابه سازی کرد
پاسخ :

:)) البته لیس کمثله شی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان