حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

جامانده

/ بازدید : ۱۸۳

با حـ ـسـ یـ ـن

 

شد مانع نشستنم بر خاک راه خویش

خاکم به سر که قدر غباری نداشتم...

 

وحشی بافقی

 

درست که دولت مانع شد. درست که بیماری کرونا باعث این تصمیم شد. درست که من حضور در راه پیمایی اربعین رو به خاطر این تصمیم جایز نمی دونستم اصلا و اگر هم فرصتی پیش میامد برای رفتن، مکی رفتم و اگر هم کسی رفت کارش رو شرعا حرام می دونستم و التماس دعایی نداشتم بهش بگمو نرفتن رو تکلیف می دونستم، اما در اصل اصل اصلش این بیماری و این همه گیری ویروس و این تصمیمات و این محروم شدم ها، ناشی از عمل و گناهان خود ماست. این بیماری بلاست. دستورالعمل ها و رعایت بهداشت و ... به جای خودش، اما "استغفار" هم خیلی لازمه. همهمون باید طلب بخشش کنیم از خداوند متعال. 

 

پ.ن. 1: خیلی دلم می خواست با این بیت طرحی اربعینی بزنم. اما حوصله نکردم. شاید بعدتر شد. تا خدا چی بخواد.

پ.ن. 2: در نسخه ای که من دارم و در اینترنت مصرع اول به این صورت ذکر شده: "شد مانع نشستنم از خاک راه خویش". یعنی مانع از نشستنم شد. اما در ذهن من "بر" ملموستر، زیباتر و حتی شاید درست تر میاد. برای همین اینطور نوشتم اما جایی ندیدم.

 

۰

روضه

/ بازدید : ۲۰۹

یا حـ سـ ـیـ ـن

 

می‌ رفت که با آب حیات آمده باشد
می ‌خواست به احیای فرات آمده باشد

 

احساس من این است که با پر شدن مشک
از خیمه خروش صلوات آمده باشد

 

بشتاب ! که در مشک تو این سهم امام است
بشتاب ! اگر فصل زکات آمده باشد …

 

برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد
می ‌خواست به رمی جمرات آمده باشد …

 

جایی ننوشته‌ ست که در علقمه … زهرا …
اما نکند آن لحظات آمده باشد

 

نقل است که توفان شد و پیداست که باید
چه بر سر کشتی نجات آمده باشد
 

:::

 

طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه
شاید عمو از راه فرات آمده باشد …

 

حسن بیاتانی

 

۰

خوب است که شه دور و بری داشته باشد...*

/ بازدید : ۲۴۹

یا رئوف

 

هیچوقت زیارت خلوت دوست نداشتم. می دونم کمی غریب ه این حرف ولی واقعیت داره... آدم اهل شلوغی و جاهای شلوغ نیستم. اما تو حرم اهل بیت دلم می خواست تو شلوغی ها گم بشم. من تو حرم خیلی از وقتم رو به تماشا کردن زائرها و عاشق ها می گذرونم. به دیدن اون ها که سیم دلشون وصل شده ... دلتنگند ... غصه دارن ... حاجت دارند ... خیلی از اینها رو تو صحن ها می بینی که ذل زدن به گنبد...  یه گوشه ای نشستن و با آقاشون، وسط اون شلوغی ها، خلوت کردند... گاهی میرم کنارشون یا نزدیکشون می شینم ... چون مطمئنم آقا داره اونجا رو نگاه می کنه... همه جا اینجور آدم ها پیدا می شن، توی همه حرم ها، اما حرم امام رضا و مخصوصا حیاط گوهرشاد، این آدم ها زیادترند...

 

:::

هیچوقت زیارت خلوت دوست نداشتم. برای همین تو این ایام کرونا وقتی حرم رو نشون می داد، دلم خیلی می گرفت... این روزها هم که صحن ها باز شدن و کمی رفت و آمد هست، حرم خلوت ه... می دونید؟ سلطان باید دور و بری داشته باشه، سلطان باید سرش شلوغ باشه...

 

:::

امروز یاد یک شعر زیبا افتادم. از علی اکبر لطیفیان. چند بیتش رو می نویسم، کاملش رو اینجا بخونید:

 

خوب است که عاشق جگری داشته باشد
آشفتگی بیشتری داشته باشد

 

سر می زنم آنقدر به در، تا بِگشایی
خوب است گدا هم هنری داشته باشد...

تو سمت گدا پشت کنی، بهتر از این است
که چشم، به دستِ دگری داشته باشد...

از دور خودت، دور مکن چند گدا را
خوب است که شه دور و بری داشته باشد...

 

:::

شعر این تصویر نوشته قدیمی هم از قاسم صرافان ه. شعری بسیار زیبا. از اون هم چند بیت می نویسم کاملش رو اینجا بخونید:

قل اعوذ برب عاشق‌ها ... مَلِک الناس، الهِ عاشق‌ها
قل اعوذُ ... از اینکه دنیا را، بزند آتش آهِ عاشق‌ها

لبِ ذهن مرا قلم می‌دوخت، واژه‌ بر روی کاغذم می‌سوخت
آخر اسم مقاله‌ام این بود: «عاشقی از نگاه عاشق‌ها»

ای خدایی که اهل اسراری، که به پروانه‌ها نظر داری
که خودت عاشقی، خبر داری، از دلِ بی‌پناه عاشق‌ها...

 

:::

میلاد امام رئوف، امام رضای ما مبارک باشه ای شا الله. این هم یک حدیث زیبا از آقامون:

 

لا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ الاجْتِهادَ فی الْعِبادَةِ إِتِّکالًا عَلی حُبِّ آل مُحَمَّدٍ لا تَدَعُوا حُبَّ آلَ مُحَمَّدٍ و التَّسْلِیمَ لأمْرِهِمْ إِتِّکالًا عَلی الْعِبادَةِ فَإِنَّهُ لا یقْبَلُ أَحَدُهُما دُوْنَ الآخَرِ.

کار شایسته و کوشش در عبادت را با تکیه بر محبّت آل محمد رها نکنید و محبّت آل محمد و تسلیم نسبت به امر آنان را با تکیه بر عبادت وا مگذارید زیرا یکی از آن دو بدون دیگری پذیرفته نخواهد شد.

 

فقه الرضا علیه السلام، ص ۳۳۹

۵

غریبه های آشنای عزیز

/ بازدید : ۲۱۹

یا لطیف

 

روی یکی از موضوعات حاشیه وبلاگم کلیک کردم. مدت های طولانی است که قصد دارم یکبار از ابتدا تا آخر مطالبم را دویاره بخوانم. مثل یک آدمی که تازه اینجا را یافته است. بی هیچ زمینه و پیش فرضی (اگر بشود البته...) فرصت و حوصله نیست. از سر کنجکاوی بود این بار هم و شروعش با بی حوصلگی... اما الان، حالا که تمام مطلب های آن بخش را خواندم، با تک تک کامنت هایی که برایم گذاشته بودید و پاسخ هایی که داده بودم، دلم برای آن روز ها تنگ شده است حسابی. برای همه مهمانان اینجا و تک تک همسایه های خوبی که روزگاری همراه اینجا بودند. برای خیلی هایشان که رفته اند و  معدودی که همچنان هستند...

 

وبلاگ و خانه مجازی چه انسی می آورد... چقدر از کامنت ها و جواب ها معلوم است که "رفیق"یم...  رفقای ندیده و نشناخته... افتخار کردم به آشنایی و معرفت همه تان... چه خوب همراهانی بودید... دلم برای همه تان تنگ شده است... حس خاصی در جریان بود توی تک تک نوشته ها...

 

+

من به دنبال فضایی می‌گردم
لب بامی
سر کوهی
دل صحرایی
که در آن‌جا نفسی تازه کنم...

...

فریدون مشیری

 

ممنون که این نفس تازه رو با حضور و حرف های دلگرم کننده تون بهم دادید... من توی خونه واقعی و مجازی خودم با حضور همراهان عزیزی که خداوند توفیق حضورشون تو زندگیم و شناختشون رو بهم داده، نفس های تازه زیادی گرفتم برای زندگی در این شهر خاکستری و پر دود... در روزهای خستگی و دلمردگی، به حضور و دعاهاتون دلگرم و پشتگرم بودم...

 

+

چقدر مناسب حال من و زیبا سروده است:

 

چگونه در خیابان‌های تهران زنده می‌مانم؟

مرا در خانه قلبی هست...با آن زنده می‌مانم

 

مرا در گوشه این شهر آرام و قراری هست

که تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده می‌مانم

 

هوای دیگری دارم... نفس‌های من اینجا نیست

 اگر با دود و دم در این خیابان زنده می‌مانم

 

شرابی خانگی دائم رگم را گرم می‌دارد

 که با سکرش زمستان تا زمستان زنده می‌مانم

 

 بدون عشق بی‌دینم، بدون عشق می‌میرم

 بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده می‌مانم

 

محمدمهدی سیار

 

۴

ای دل تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟*

/ بازدید : ۳۰۲

یا حـ سـ یـ ـن

 

امروز قبله دل های عاشق و کانون میدان مغاطیسی عالم بالا، حرم سیدالشهدا ست. نه اینکه اهل ایمان نمازشون رو به سوی کربلا بخونند! نه. بلکه جهتگیری قلبشون هم جهت ه با کربلا. چرا که قبله، قبل از اینکه یک جهت باشه، یک جهتگیری ه و الا خداوند متعال در همان ابتدای آیات تغییر قبله در قرآن کریم، خودش فرموده: فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَ‌ وَجْهُ‌ اللَّهِ**. حقیقت قبله یک "هم جهتی" نیست بلکه "جهتگیری مشترک"ه. و تا جهتگیری انسان درست نباشه، رو به هر جهتی که نماز بخونه و دور هر سنگی که بچرخه، تفاوتی نداره. او مشرک ه. بت پرست ه. لذا خیلی از اونها که گمان می کنند مومنند در حقیقت امر مشرکند (به فرموده قرآن که فرمود وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ***). هم جهت نیستند با حقیقت عالم. حالا یکی 0.01 درجه انحراف داره و یکی 180 درجه...

این روزها روزهایی است که انسان (چه اون که قدم در مسیر گذاشته و چه اون کسی که پای رفتن نداره به هر دلیل) باید برای قلب خودش معاینه فنی بگیره. دلش رو کوک مجدد کنه یا به قول مهندس ها "کالیبره" کنه. دقیق بشه توی احوالات قلبش و ببینه آیا هم جهت این حرکت هست یا نه؟ جان خودش رو تنظیمی مجدد کند با قبله عاشقان. چه خوب گفته اند که "کربلا به رفتن نیست به شدن است" ****.  چه بسا آدمهایی که هر سال کلی هزینه می کنند و به زحمت می افتند اما فاصله زیادی با کربلایی شدن دارند (گرچه ان شا الله بی اجر و مزد نخواهند بود، چرا که این خانواده زیر بار منت کسی نمی مونه) و آدم هایی که تا به حال قدم در این مسیر نگذاشتند اما در محضر سیدالشهدا زندگی می کنند...

 

(البته در قدم نهادن در این راه برکت های فراوانی هست. منظورم این نیست که نباید رفت. باید با همه وجود به این دریا پیوست با جان و تن. که بودن در این راه انسان رو ان شا الله قدم به قدم در راه خواهد آورد به فضل و عنایت دوست...)

 

 

این هم زمزمه و توشه این روزها ...:

 


دریافت

 

* جمله ای از شهید سید مرتضی آوینی

** سوره بقره آیه 115

***سوره یوسف ایه 106

**** منسوب است به سید مرتضی اوینی. اما من مطمئن نیستم.

 

 

پی نوشت:

اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک...

۳

روضه...

/ بازدید : ۳۳۶

یا حـ سـ یـ ـن

 

ای فرس با تو چه رخ داده که خود باخته ای؟

مگر اینگونه که ماتی تو شه انداخته ای...؟

 

نیر تبریزی

 

 

این بیت روضه همیشگی ایت الله حاج آقا فاطمی نیا ست در روز عاشورا. همین تک بیت با مقدمه و توضیحات مختصری از آرزوی شهریار که ای کاش همه اشعارش را نمی داشت و به جای آن همین تک بیت برای او می بود. آدم که لطیف می شود دیگر نیازی به توصیفات و روضه های سهمگین نیست... گاهی همین تک بیت تکراری مردم را دیوانه می کند...

خدا ان شا الله سلامتش بدارد. می گوید اگر معتقدیم که اهل بیت نظر دارند به مجلس های روضه (نه اینکه حضور دارند! نظر دارند) و روضه های ما در محضر و منظر آنان بیان می شود، از من نخواهید روضه مکشوف بخوانم. دیده شده در عالم معنا که روضه سنگین خوانده اند و امام زمان بی هوش افتاده اند... (جملات و توضیحات از من است و عین کلمات ایشان نیست)

 

 

از سلیقه و منش ایشان می گویم. بدون هیچ نظری درباره بقیه روضه خوان ها. نمی گویم بقیه کار درستی می کنند یا نه. همگی روضه خوان ابا عبد الله هستند و ان شا الله مورد عنایت حضرتش.

 

۴

حیدرانه

/ بازدید : ۳۳۷

یا علی

 

اگرچه که با کمی تاخیر اما عید غدیر رو به همه "برادرها و خواهرها"ی مجازی تبریک میگم که برادری و خواهری پیش از آنکه از طریق پدرها و  مادرها و همخونی ژنتیکی ایجاد بشه از دل ها و قلبها و از همخوانی گرایش ها شکل می گیره. و این یک حرف ذوقی نیست. حقیقتی است از حقایق آسمانی عالم. انا و علیٌ ابوا هذه الامة دلیلی است بر این "برادر و خواهر" بودن آنها که تحت لوای این پرچم اند در تمام گوشه های جهان هستی.

تا این خانه مجازی هم از نگاه کریمانه صاحبخانه عالم بهره ای برداره؛ این شعر فوق العاده "قاسم صرافان" عزیز رو بر سردرش می آویزم. و اینکه اگرچه که در قالب مثنوی و در ابتدا حماسی است اما در عین حال در سراسر آن و مخصوصاً در انتها، سخت عاشقانه است...

 

یا امیرالمؤمنین! مولای درویشان سلام
آه مجنون خدا، لیلای درویشان سلام


السلام ای در نگاهت موج و دریا بی قرار
السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بی قرار


خوشه های سبز تاکستان سلامت می کنند
درب بگشا ساقیا «مستان سلامت می کنند»*


درب نه، دیوارهای خانه را دیوانه کن
خانه را هم مست نامت مثل صاحب خانه کن


جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی
ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی**


داد زد تا دید دستی تیغ و دستی زلف یار
لافتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار


شیر می چرخید با شمشیر در میدان عشق
هر سر بی عشق را می ریخت این طوفان عشق


ای که خود را پیش شمشیرِ دو  دَم آورده ای
هر چه سر آورده باشی باز کم آورده ای


شانه هایت طاقت یک ضربه ی صفدر نداشت
"مَرحَب"! این قلعه مگر از تو دلاورتر نداشت؟***


خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟
"عَمرو"! چشمت کور با حیدر درافتادی چرا؟****
 

یا علی! مشکل گشایی، تو کلید هر دری
کِی تواند تا ببندد بر تو این خیبر دری


روز با شمشیر می چرخی تو در میدانِ گرم
شب میان کوچه ها با کیسه های نانِ گرم

 

می روی و چاه هم از درد تو آگاه نیست
«این همه درد نهان هست و مجال آه نیست»*****

 

یا علی! برخیز تا از این ولایت بگذریم
با هم از تعریفِ فصل غصه هایت بگذریم


آسمان تارِشان بیگانه با پرواز تو
گوش هاشان بی خبر از گوشۀ آواز تو

 

حرف هم تا می زدی چشمت به جای دور بود
صحبتت انگار با مردان عصر نور بود

 

با زمان رد می شوی از روی ساعت های مست
می رسی تا سینه ی دارالولایت های مست

 

جام را بر جام رندان بلاکش می زنی
حلقه را با ذکر حیدر حیدر آتش می زنی


پیش رویت بچه سلمان های بی دل در سماع
عاشقی می خواند و جمعی مقابل در سماع


سینه زن هایی که گرمای نفس هاشان تویی
این حواریون مستی که مسیحاشان تویی


بال در بال ملائک، صف به صف پر می کشیم
یا علی گویان به ایوانِ نجف پر می کشیم

 

قاسم صرافان

 

 

* مولوی ؛ دیوان شمس

** «ماند» در اینجا نه به معنای "منتظر ماند" که به معنای «حیرت زده و متعجب» است. 

*** دلاور قلعه خیبر به دست امیرالمومنین (ع) کشته شد.

**** دلاور لشکر مشرکین در جنگ خندق که به دست امیرالمومنین (ع) کشته شد.

*****دیوان حافظ

 

 

۲

زائر روی ماه تو

/ بازدید : ۴۷۵

الهم رب شهر رمضان


ماه رمضان، ماه مهمانی خدا

باز آمده ام دست به دامان تو باشم
کافر شوم از غیر و مسلمان تو باشم
 
سی روز جدا باشم از آشفتگی خلق
تا معتکف موی پریشان تو باشم
 
تا شام ابد حلقه به گوش تو بمانم
از صبح ازل گوش به فرمان تو باشم
 
سی روز قبولم کن و مهمان دلم باش
تا سی شب پر خاطره مهمان تو باشم
 
قرآن به سرم بود، که امشب شب قدر است
جانم به کفم بود که قربان تو باشم
 
آیات تو را بر طبق سینه گذارم
رحلی شوم و حافظ قرآن تو باشم

علیرضا بدیع


+
 پ. ن 1:
قبلا هم نوشته بودم این شعر را. چند سال پیش. دوباره ذکر لبم شده است. اما آن دفعه که می خواندمش دلم خیلی می لرزید اما الان نه... پیر شده ام...

پ. ن2:
آن دفعه با "یا خیر المنزلین"  شروع شده بود. یعنی ای بهترین کسی که بر او وارد می شوند..."


پ.ن 3:

برنامه سحرگاهی شبکه سه (ماه من) را توصیه می کنم به همه همسایه های عزیز اینجا. "حاج آقا قاسمیان" می آیند. ظاهرا ده روز. با مجری گری آقای شریعتی. خیلی توصیه می کنم. ان شا الله حاجی ماه مبارک متفاوتی را برایتان خواهد ساخت. توانستید صحبت های امروز صبح را هم پیدا کنید و گوش کنید.


۴

مرگ از آنچه فکر می کنیم نزدیک تر است...

/ بازدید : ۴۲۴

هو الباقی

 

یکی از همکارانم دیروز از دنیا رفت و به ماه مبارک نرسید... چهل و هفت هشت سال بیشتر نداشت...

 

 

ما پاییزیم و برگ برگیم ...رفیق

چون قاصدکی زیر تگرگیم... رفیق

تنها تنها مسافریم از دنیا

یعنی همه در گروه مرگیم... رفیق

 

میلاد عرفان پور

 

 

+

داشتم مطالب منتشر نشده وبلاگم رو نگاه می کردم دیدم کامنتی که برای یک نفر گذاشتم رو ذخیره کردم (برای یکسال قبل بود تقریبا). خوندمش و دوباره پشیمون شدم از این که برای یک نفری که انقدر اصرااااار داره به یک حرف غلط وقت تلف کردم. چرا واقعا وقتم رو تلف اینجور آدم ها می کنم انقدر؟

 

 +

دیگه از سن ما گذشته که این حرفها رو بزنیم اما خیلی خیلی دلم گرفته این روزها...

 

۶

در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید...

/ بازدید : ۵۱۵

یا لطیف

این روزها محبت و دوست داشتن آنقدر دستمالی شده و سطحی است که آدم ابا می کند از گفتن واژه ای مانند "عشق". "عشق" هم قدیمی اش خوب است. گرچه که "دوست داشتن واقعی" هر زمان تازه است. چقدر حافظ عزیز زیبا گفته است که : "یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب... کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است" ...

:::

"عشق" هم قدیمی اش خوب است. به لحاظ زمانی نمی گویم منظورم شکل ش است. عشق، اگرچه که قدیم ترها به زبان نمی آمد... اگرچه که در میان خیابان ها "نمود"ی نداشت. اگرچه که با هدیه های هر روزه و شعرهای عاشقانه ابراز نمی شد. اگرچه که جلوه اش آنقدر ها عیان نبود ، آنقدرها لطیف و ظریف هم شاید نبود. اما صادقانه بود و مردانه. هرچه بود آن قدر بود که همچنان و همیشه حسرت بر انگیز باشد. شاید چون آنقدر "دم دستی"نبود که با این چیزهای دم دستی ابراز شود. آتش بود. می سوزاند و شعله می کشید. قلب ها را لبریز می کرد. اما آدم ها مراقب بودند که از اندازه اش فراتر نرود. که خداوند فرمود: "وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ"...

:::

عشق قدیمی هیبت دارد. مثل صاحب هایش. مثل معشوق هایش، مثل لفظش حتی... سطحی و دم دستی نیست... ملون و هر روزی نیست... ماندگار و عمیق است... برای همین می سوزاند هر آنچه غیر محبوب را... اینگونه محبتی است که شایسته است با این کلمات ستایش شود: «المحبةُ نارٌ فی القلوب تُحرق ما سوی المحبوب»...«محبت آتشی در دل است که همه چیز را می‌سوزاند الا معشوق را» (از امام صادق علیه السلام نقل شده است).

جلوه هایش هم جالب تر و عجیب تر بود...اینکه نظامی می گوید: "اگر با من نبودش هیچ میلی... چرا ظرف مرا بشکست لیلی" جالب نیست؟ نه اینکه مجنون واکنش شیرین را عاشقانه تفسیر می کند! واقعا جلوه های ظهور و بروز محبت، همین قدر عجیب بود. می خواهم بگویم لطیف و ظریف اما می ترسم خواننده هایی که به ارتباط های امروزی می گوید عشق، نفهمد و مسخره ببیند اما آنها که تجربه کرده اند لابد تایید می کنند که شیرین تر هم هست...


:::

اسفند برای آدم های

پیشترها تنها اتفاق سرد سال

زمستان بود...

اما اکنون،

هم انسانها سردند

و هم دلهایشان...


جاهد ظریف اغلو



+

متن قدیمی است. به گمانم برای یکسال پیش باشد. حرف تازه ای نبود . فقط برای گردگیری از این خانه خاموش. ضمنا از همه همسایه های عزیزی که در این مدت بذل محبت کردند و از همسایه مجازی شان حالی پرسیدند خیلی ممنونم. از ابراز محبت ها و لطف بی شائبه لطفهایشان... من در بیان احساسم و انتقال قدر شناسی از بزرگواری شما ناتوان م. یاعلی


۶
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان