حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ *

/ بازدید : ۳۴۵

هو اللطیف

بیشتر ایام عید را زیر باران نم نم ات بودم. از آن باران های ریز و عاشقانه و ملکوتی ات... زیر باران ت که نوید رویش است و بشارت آبادی و حیات... زیر بارانی که گفته اند زمان نزول رحمت است و کلید دعا و استجابت... حالا هم که دارد باران می بارد... باز هم همان باران نرم و دوست داشتنی که ریز ریز می خورد توی صورت آدم...

ماه رجب هم که هست. یاد حاج آقا مجتبی بخیر که می فرمودند در زمان جاهلیت هم مردم انتظار ماه رجب را می کشیدند تا بیاید و حاجتهایشان را از خداهایشان بگیرند. می گفتند زشت است برای یک مسلمان که از مردم زمان جاهلیت بی عرضه تر باشد...

ای خدای کریمی که به این بنده ات بارها و بارها عنایت کرده ای چیزهایی را که نه تنها درخواست نکرده که حتی نمی دانسته که به چنین چیزی احتیاج دارد بلکه حتی نمی فهمیده و در ذهنش خطور هم نمی کرده ان خیرها و رحمت ها و نعمت ها برای ش خوب است ...

ای خدایی که بارها و بارها محبت ت را نشان داده ای به بنده ای که در برابر لطف و رحمت تو نه که شکر نکرده باشد که صدای اعتراضش را برایت بلند کرده است... آنقدر که مجبور شده ای حکمت کارهایت را برایش نشان بدهی به رویش بیاوری و درد خیر نافهمی اش را به تنش بچشانی...

ای خدایی که ...چه بگویم؟ ... از کجا بگویم؟ ...

ای خدا به حق همین اشک ها که از چشم هایم می بارند، بذرهای بی ثمر این خوانده ها و دانسته ها را در سرزمین وجود من بارور کن... خوانده ها و دانسته هایی که سنگینی می کنند بر دوش هایم.. خوانده ها و دانسته هایی که از خواب غفلت بیدارم نمی کنند... مشتاقم نمی کنند ... اهل راز و نیازم نمی کنند... سحری چرت را از چشم هایم نمی ربایند و بیداری ای برایم به ارمغان نمی آورند...

خدایا به سان همین زمین خشک و بی جان که با نزول بارانت حیات ش بخشیدی، باران مهر و نسیم لطفت را بر این قلب مرده، جان فسرده و این روح آلوده جاری کن... تا از طراوت گلها و بوته های مهر و محبت تو سبز شود و این سرزمین مرده را روحی ببخش و نوری و جنبشی و حرکتی ... که ماه مهمانی ات نزدیک است ... به فضل ت این قلب لبریز از نجاست گناه و آلودگی محبت ها و دلبستگی های دنیایی و نفسانی را از غیر خودت تطهیر کن ... که ناتوان و بی عرضه ام ... که مرده ام و از مرده کاری بر نمی آید و تویی آنکه خودت را محی الموتی نامیده ای ...


* عنوان : سوره فصلت آیه ٣٩


۱

آغاز سال نو ؛ به نام او...

/ بازدید : ۴۱۰

بسم الله الرحمن الرحیم *


به نام او که زینت زبانها و یادگار جانها نام او،

به نام او که آسایش دلها و آرایش کارها به نام او،

به نام او که رَوح [راحتی و آسایش] روح ها و مفتاح فتوح ها [حاصل شدن چیزی بی توقع حصول آن] نام او،

به نام او که فرمان ها روان و حال ها بر نظام  [منظم و استوار] از نام او...


بس قفل ها که به این نام از دل ها برداشته،

بس رقم های محبت که به این نام در سینه ها نگاشته،

بس بیگانگان که با وی آشنا گشته،

بس غافلان که به وی هشیار شده،

بس مشتاقان که به این نام دوست را یافته...


هم یاد است و هم یادگار، به نازش می دار تا وقت دیدار...

گِل را اثر روی تو گُل پوش کند

جان را سخن خوب تو مدهوش کند

آتش که شراب وصل تو نوش کند

از لطف تو سوختن فراموش کند...


کشف الاسرار و عّده الابرار / اثر گرانسنگ رشیدالدین فاضل میبدی


* شاید لطیفترین و شاعرانه ترین تعبیری که شنیدم در ترجمه "بسم الله الرحمن الرحیم" که دقت بالایی هم داشته باشه، این ترجمه است:

                                        "به نامِ خداوندِ مهربانِ مهربووون..."!


۰

مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم...

/ بازدید : ۶۵۵
هوَ یُطعِمُنی وَیَسقین


صحبتِ با حق دو حرف است: اجابت و استقامت. اجابت، عهد است و استقامت، وفا. اجابت، شریعت است و استقامت، حقیقت است. درک شریعتِ هزار سال به ساعنی در توان یافت و درک حقیقت ساعتی به هزار سال درنتوان یافت...

#خواجه عبد الله انصاری/ به نقل از "پیر طریقت گفت..."
۱
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان