حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

حیدرانه

/ بازدید : ۳۳۸

یا علی

 

اگرچه که با کمی تاخیر اما عید غدیر رو به همه "برادرها و خواهرها"ی مجازی تبریک میگم که برادری و خواهری پیش از آنکه از طریق پدرها و  مادرها و همخونی ژنتیکی ایجاد بشه از دل ها و قلبها و از همخوانی گرایش ها شکل می گیره. و این یک حرف ذوقی نیست. حقیقتی است از حقایق آسمانی عالم. انا و علیٌ ابوا هذه الامة دلیلی است بر این "برادر و خواهر" بودن آنها که تحت لوای این پرچم اند در تمام گوشه های جهان هستی.

تا این خانه مجازی هم از نگاه کریمانه صاحبخانه عالم بهره ای برداره؛ این شعر فوق العاده "قاسم صرافان" عزیز رو بر سردرش می آویزم. و اینکه اگرچه که در قالب مثنوی و در ابتدا حماسی است اما در عین حال در سراسر آن و مخصوصاً در انتها، سخت عاشقانه است...

 

یا امیرالمؤمنین! مولای درویشان سلام
آه مجنون خدا، لیلای درویشان سلام


السلام ای در نگاهت موج و دریا بی قرار
السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بی قرار


خوشه های سبز تاکستان سلامت می کنند
درب بگشا ساقیا «مستان سلامت می کنند»*


درب نه، دیوارهای خانه را دیوانه کن
خانه را هم مست نامت مثل صاحب خانه کن


جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی
ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی**


داد زد تا دید دستی تیغ و دستی زلف یار
لافتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار


شیر می چرخید با شمشیر در میدان عشق
هر سر بی عشق را می ریخت این طوفان عشق


ای که خود را پیش شمشیرِ دو  دَم آورده ای
هر چه سر آورده باشی باز کم آورده ای


شانه هایت طاقت یک ضربه ی صفدر نداشت
"مَرحَب"! این قلعه مگر از تو دلاورتر نداشت؟***


خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟
"عَمرو"! چشمت کور با حیدر درافتادی چرا؟****
 

یا علی! مشکل گشایی، تو کلید هر دری
کِی تواند تا ببندد بر تو این خیبر دری


روز با شمشیر می چرخی تو در میدانِ گرم
شب میان کوچه ها با کیسه های نانِ گرم

 

می روی و چاه هم از درد تو آگاه نیست
«این همه درد نهان هست و مجال آه نیست»*****

 

یا علی! برخیز تا از این ولایت بگذریم
با هم از تعریفِ فصل غصه هایت بگذریم


آسمان تارِشان بیگانه با پرواز تو
گوش هاشان بی خبر از گوشۀ آواز تو

 

حرف هم تا می زدی چشمت به جای دور بود
صحبتت انگار با مردان عصر نور بود

 

با زمان رد می شوی از روی ساعت های مست
می رسی تا سینه ی دارالولایت های مست

 

جام را بر جام رندان بلاکش می زنی
حلقه را با ذکر حیدر حیدر آتش می زنی


پیش رویت بچه سلمان های بی دل در سماع
عاشقی می خواند و جمعی مقابل در سماع


سینه زن هایی که گرمای نفس هاشان تویی
این حواریون مستی که مسیحاشان تویی


بال در بال ملائک، صف به صف پر می کشیم
یا علی گویان به ایوانِ نجف پر می کشیم

 

قاسم صرافان

 

 

* مولوی ؛ دیوان شمس

** «ماند» در اینجا نه به معنای "منتظر ماند" که به معنای «حیرت زده و متعجب» است. 

*** دلاور قلعه خیبر به دست امیرالمومنین (ع) کشته شد.

**** دلاور لشکر مشرکین در جنگ خندق که به دست امیرالمومنین (ع) کشته شد.

*****دیوان حافظ

 

 

۲
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان