حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

زمانه ای است که از دریاها عبور کرده ها در استکانی غرق می شوند...

/ بازدید : ۳۶۵

یا راحم من لا راحم له

 

هر کسی این انقلاب را، خودش را و راه ش را به چیزی می فروشد. یکی به پول، یکی به قدرت، یکی به مقام، یکی به زن، یکی به آبرو، یکی به عشق، یکی به رفیق، به شوهر، یکی به همسر، یکی به فرزند، یکی ... دام ها زیادند. انقلاب را و راه را هر کسی به بهانه ای تنها می گذارد و می رود به راه خودش. این حسی بود که آخر فیلم ماجرای نیمروز: رد خون با آن بغض کردم و گریستم. برای تنهایی های مان. برای تنهایی انقلاب مان... (آیا ما تا آخر هستیم؟ یا رفته ایم و خودمان گمان می کنیم که هنوز هستیم؟ مانند آنان که خدا با الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً وصفشان می کند...) امروز هم مانند هفت هشت ماه پیش که فیلم را دیدم همان حس زنده شده بود. نمی دانم چرا. رفقا چند باری پرسیدند : "چیزی شده؟" گفتم نه... اما عمیقاً غمگین بودم و دلتنگ... فیلم خوبی نبود "رد خون". به مراتب ضعیف تر از ماجرای نیمروز 1. اما حسی که به من منتقل کرد خیلی زیاد و موثر بود... سکانس آخرش بسیار متاثرم کرد...

 

+ یاد آن آیه افتادم که بنی اسرائیل بعد از دیدن معجزه عبور از نیل به موسی (ع) گفتند: فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ... خودت و خدایت دوتایی... می دانی؟

 

+ وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ، (فرازی از خطبه 173 نهج البلاغه است به نسخه صبحی صالح)

 

+ خدا رحمت کند مرحوم علی صفائی را. این عبارت از اوست که: "زمانه ای است که از دریاها عبور کرده ها در استکانی غرق می شوند..."

 

+ توی این مدت فیلم هایی دیدم که خیلی دوست داشتم درباره شان بنویسم. شبی که ماه کامل شد، عرق سرد، سرخ پوست، مغزهای کوچک زنگ زده، همین رد خون و چند تا دیگر از ایرانی ها یا خارجی ها... اما حس نبود. وقتش نبود. اراده اش نبود... مخصوصا درباره سرخ پوست. فیلم را اگر هنوز روی پرده است توی سینما ببینید. اما اگر نه سی دی اش را بخرید... به یکبار دیدنش که حتما می ارزد. حس عمیق جاری در اغلب سکانس ها، فیلم را بسیار دیدنی کرده است...

۳
سوته دلان
۲۲ آبان ۰۸:۴۰

سلام

 

بالاخره هرکسی یه قیمتی داره! یکی کمتر یکی بیشتر، یکی مادی یکی معنوی...

برای بعضی‌ها هم که خدا خود، خریدارشون هست؛

«ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه...»

 

+ تیتر منو یاد این آیه انداخت؛

«إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّىٰ یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ» (سوره اعراف، آیه ۴۰)

 

پاسخ :

سلام و رحمت

اما بیش از این آیه که فرمودید من رو یاد این آیه از همون سوره اعراف می اندازه (سوره اعراف آیه 175) که خیلی آیه عجیبی ه:

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ

فانسلخ منها... از آن تهی گشت... خود را از آنان تهی کرد... از جان او به پوستش رسید و بعد مانند پوستینی جدا شد... علامه فرموده: "معناى «انسلاخ» بیرون شدن و یا کندن هر چیزى است از پوست و جلدش، و این تعبیر کنایه استعارى از این است که آیات چنان در بلعم باعورا رسوخ داشت و وى آن چنان ملازم آیات بود که با پوست بدن او ملازم بود"...

که داستان بلعم بن باعورا است از علماء بنی اسرائیل. خیلی عجیب ه این آیه. پناه باید برد به حضرت حق... بعدش هم می فرماید : ولو شئنا لرفعناه بها و لکنه اخلد الی الارض و اتبع هواه


و همچنین این آیه در مورد سامری و چشم ملک بین او... :از سوره طه (طه /95 و 96) که این هم عجیبه:


قرآن برای ما اندازه روزنامه ورزشی هم نیست انگار :(

///ه امیری
۲۲ آبان ۱۴:۴۶

بسم الله

سلام 

خدا کمکمون کنه تا جزء خود فروخته ها و دنیا و تعلقاتش نباشیم و بتونیم افسار این اخبث خباثت(نفس) رو سفت بچسبیم و نزاریم در بره 

روزگار عجیبیه .. راحت میشه مصادیق ایات قران رو دید .

پاسخ :

سلام :)

شنیدم در رو ایات اومده که دین نگه داشتن در آخرالزمان مثل نگه داشتن آتش در دست ه. ان شا الله ایمان ها بمونه برامون و دینداری هامون مصداق این کلام سیدالشهدا نیاشه که"الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون"

صحبتِ جانانه
۲۳ آبان ۰۰:۴۰

باطفل از سینما محروم شده ایم...

پاسخ :

سلام. دو سه تا فیلم رو سرپا و بچه به بغل با بچه ها رفتیم. میشه اما سخته. و البته فراموش نکنید که بعدا سخت تره. تجربه دیگه اینکه اگر بتونین دو سه تا خانواده که بچه های همسن هستند (ترجیحا رفقای آقاتون یا کسامی که آفاتون بتونه با آقاشون ارتباط بگیره و بخواد رفیق باشه) جمع بشین و رفت و آمد خانوادگی داشته باشید، میشه با کمک هم، مردونه زنونه سینما برید. یا تفریح های دیگه. حتما هم میشه تفریح های جمعی رو هم بهش اضافه کرد که اتفاقا بسیار هم خوش می گذره و لازم ه...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان