حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

گفتند پشت ابری و ما بی حواس ها / چون کودکان سربه هوا عاشقت شدیم...

/ بازدید : ۳۹۹

یا علی

 

به نظر من اگر عید غدیر، عید ولایت ه، پس باید بیش و پیش از سخن از فضایل و مدح امیرالمومنین (ع)، از ولی حی و زنده مون صحبت کنیم و به یاد او باشیم. غدیر برای ما روز بیعت با حضرت ولی عصر لرواحنا له الفدا است. یعنی باید خودمون رو در حالی ببینیم که دست در دست آقامون گذاشتیم و با او داریم بیعت می کنیم. پس بیاین این عبارات رو با نیت و قصد معنا، و واقعی خطاب به حضرت بقیه الله بخونیم و پیمان ببندیم با او...:

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ ] وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ...

خدایا در صبح این روز و تا زندگی کنم از روزهایم، برای آن حضرت بر عهده ام، عهد و پیمان و بیعت تجدید می کنم، که از آن رو نگردانم، و هیچ گاه دست برندارم.
خدایا مرا، از یاران و مددکاران و دفاع کنندگان از او قرار ده، و از شتابندگان به سویش، در برآوردن خواسته هایش، و اطاعت کنندگان اَوامرش، و مدافعان حضرتش، و پیش گیرندگان به جانب خواسته اش، و کشته شدگان در پیشگاهش

 

 

پ.ن: امیدوار باشیم و دعا کنیم که از جمله اون "بخ بخ"گویانی نباشیم که دو سه ماه بعد در زمره  دشمنان حضرت امیر مومنان قرار گرفتند و سال بعد و سالهای بعد هم همچنان در خیل محبین اهل بیت باشیم ان شا الله...

اون اتفاق مخصوص ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجری قمری نبود و من وشما هم نباید خودمون رو دور از چمیم کاری ببینیم چنانچه کردند و دیدیم که کردند...

 

پ.ن2 : این ابیات رو در مدح مولامون امیرالمومنین (ع) می نویسم که جان همه انبیا و اولیاست و مدح او مدح همه آنها:

 

معادلات جهان را علی‌ به هم زده‌ای تو

بگو چگونه کنار خدا قدم زده‌ای تو؟

 

به گوشه گوشه‌ی عالم اگر قلندر مستی است

لبی به گوشه‌ی جامش - به مِی قسم! - زده‌ای تو

 

شب سیاهِ عرب هم، مقدّر است بسوزد

به پای آتشِ عشقی که در عجم زده‌ای تو

 

دل مزارع گندم پیِ نسیم خوشی رفت

مگر که نان جُوی را دوباره نم زده‌ای تو

 

شبی کنار یتیمان به صورت نگرانم

نگاه کردی و گفتی: چقدر غم زده‌ای تو

 

و من چه شاعر و شادم از آن شب غزل انگیز

که با لطافت دستت به شانه‌ام زده‌ای تو

 

جهان سخن شد و از «لا»ی ذوالفقار تو دیدم

که با لبان دو دم از یگانه دم زده‌ای تو

 

خیال خیبرت آمد، تمام شعر فرو ریخت

ردیف و قافیه‌ام را ببین به هم زده‌ای تو

 

بیا و از دلِ مستم، بدون واسطه بشنو

نوای بی دلی‌ام را، علی علی علی‌ام را

 

 

قاسم صرافان

 

بهتون و به حودم عید غدیر رو تبریک عرض می کنیم ان شا الله زیر سایه و در زیر نگاه آقامون باشیم و در همین راه بمیریم ...

 

 

۴

وعده خدا؛ وعده شیطان...

/ بازدید : ۳۳۰

بسم الله الرحمان الرحیم


وَ قالَ الشَّیطانُ لَمّا قُضِیَ الأَمرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُم وَعدَ الحَقِّ وَ وَعَدتُکُم فَأَخلَفتُکُم ۖ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیکُم مِن سُلطانٍ إِلّا أَن دَعَوتُکُم فَاستَجَبتُم لی ۖ فَلا تَلومونی وَ لوموا أَنفُسَکُم ۖ ما أَنا بِمُصرِخِکُم وَ ما أَنتُم بِمُصرِخِیَّ ۖ إِنّی کَفَرتُ بِما أَشرَکتُمونِ مِن قَبلُ ۗ إِنَّ الظّالِمینَ لَهُم عَذابٌ أَلیمٌ


سوره ابراهیم / آیه 22


و چون کار از کار گذشت، شیطان مى‏گوید: در حقیقت‏ خدا به شما وعده داد، وعده ای راست؛ و من به شما وعده دادم و تخلف از وعده ام نمودم (ضمن اینکه) و مرا بر شما هیچ تسلطى نبود جز اینکه شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید. پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید من فریادرس شما نیستم و شما هم فریادرس من نیستید. من به آنچه پیش از این مرا [در آن] شریک مى‏دانستید کافرم! آرى ستمکاران عذابى پردرد خواهند داشت...


:::

دلم گرفته است. دلم از خودم گرفته است که محکم نیستم در راهی که بی گمان می دانم درست است. نورش را و درستی اش را انگار که با چشم سر می بینم. انقدر واضح و انقدر بی شائبه. اما مثل آن ماهی افتاده در تور که تقلاهایش را کرده و حالا دیگر حال و جان تلاش کردن ندارد، در راه مانده ام... در تور آنچه خودم در درون خودم تنیده ام و بال و پرم را بسته است... من به خودم دارم می بازم... به خود خودم...


:::

حاجی یک ماهی نبود. رفته بود سفر. کلاس تعطیل بود. اما الان معلوم می شود که همان کلاس هفته ای دو ساعت، همان دو ساعت دیدن ش در هفته، چقدر دلخوشی بود و چقدر زنده مان می کرد. اما حالا بعد از این چهار هفته غیبت، سقوط آزاد قلبم را حس می کنم. هجوم تقریبا همه امور نفسانی را که قبلا خاموش بودند... این چند روز خیلی فکر می کنم به آن روزی که خدای نکرده بعد از سالیان دراز، بین ما نباشد...  آن روز چه باید کرد؟

[ نظرات / امتیازها ]

۱

از قهر لطف اندود و زهر شکر آمیزش

/ بازدید : ۶۰۱

هو الشکور

"شکر"، مستلزم درک و فهمه. پس درخواست نعمت شکر از خداوند، به طور ضمنی ، درخواست فهمیدن و درک کردن و دیدن داشته ها و لطف های او هم هست.

 

"شکر"، مستلزم رضایته. پس وقتی از خدا نعمت شکر رو طلب می کنیم، راضی بودن به آن چیزهایی رو که او عنایت کرده رو هم می خواهیم.

از طرف دیگه عقل آدم میگه "تشکر بیشتر" برای عنایت های بزرگتر و نعمت های اساسی تره. پس اگر شکر بیشتری رو برای برای چیزی مطالبه می کنیم ، باید اون چیز رو اساسی تر و بزرگتر هم بفهمیم و ببینیم نسبت به سایر چیزها.

 

:::

همه ما در زندگی، تجربه کردیم که از خدا چیزی خواسته باشیم و داده نشده باشه یا اینکه نعمت هایی رو از دست داده باشیم که خیلی برامون عزیز و مهم بودند. اما چقدر موفق شدیم این گرفتن ها و ندادن ها رو نعمت و عنایت خداوند کریم ببینیم و بابتش از او تشکر کنیم؟

اینکه حضرت امام سجاد از خدا می خواهند که "شکر من رو به درگاهت برای "گرفته شده ها و نداده ها" بیشتر از داده هایت قرار بده*"  یعنی غالبا این گرفتن ها و ندادن ها عنایت های بزرگتری هستند از چیزهایی که می دهد...

 

بیاین خدا رو بهتر ببینیم...

 

:::

آخرهای سال اگر خدا بخواد مشهد نایب الزیاره ام. پیشاپیش سال جدید رو تبریک میگم خدمتتون و امیدوارم برای یک مشکل مهمی که دارم دعام کنید...

 

* اجعل شکری لک علی ما زویت عنّی اوفر من شکری ایاک علی ما خولتنی / صحیفه سجادیه؛ نیایش در مقام رضایت به قضای الهی/ شکر و سپاس من را برای خود بر آنچه از من بازداشته ای از شکرم تو را بر آنچه به من بخشیده ای کاملتر قرار ده  

یا علی

۲

نگین خاتم یار ...

/ بازدید : ۵۱۷

وَ آخر مَن یشفع هو أرحم الراحمین*

 

 

١. مرگ... همه کارها و همه خوبی ها و بدی های آدم توی این لحظه است که اندازه و اهمیت خودشون رو نشون می دهند. تو فکر می کنی خوب بودی... فکر می کنی مومن بودی ... فکر می کنی تو رو بهشت نبرند چه کسی رو می خوان بهشت ببرن؟ ... فکر می کنی عاشق خدا بودی... فکر می کنی خیلی کار کردی... فکر می کنی خیلی برای سید الشهدا اشک ریختی... فکر می کنی کوله ات پر از خیره... اما ناگهان چشم باز می کنی می بینی کیسه سوراخ بود... چشم باز می کنی می بینی عاشق خودت بودی عاشق نفست بودی عاشق خیالاتت بودی... خدا اونی نبود که تو فکر می کردی خیلیییی دوستش داری... عاشق و محب خدا نبودی... خودپرست بودی خداپرست نبودی... خودبین بودی خدابین نبودی... اون لحظه است که معلوم میشه چقدر ادعا بود چقدر واقعی... اون لحظه است که معلوم میشه چقدر از خوبی هات رو تونستی با خودت ببری...

 

٢. "تمام افکاری که انسان در حال حیات دارد، در لحظه مرگ جلوه می کند. شما دیده اید که وقت خواب - خصوصا اگر قدری هم مزاج انسان ضعیف باشد-  افکار روز در فکر انسان جلوه گری می کند؛ موت هم شبیه به این است و تمام افکاری که زننده ، خلاف و ناروا است در آن هنگام تجسم پیدا می کند. حال کسی که نمی توانسته در بیداری این خیالات را از خود دور کند، الان می تواند در لحظه جان دادن و تحت فشار شدید مرگ و وساوس شیطانی، از این تفکرات رها شود؟ لذا با توجه به این افکار جان می سپارد! این هم یکی از علل سوء خاتمه است. این است که من تذکر می دهم به آقایانی که تحصیل می کنند که مواظب خطورات ذهنشان باشند" (مرحوم آیت الله حق شناس / کتاب مواعظ جلد ١)

 

٣. اگر حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) امضا کند، امضا خداوند قطعی و فوری است. قال رسول الله (ص): "ان الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها"...همانا خداوند، قطعا خشمگین می شود به خاطر خشم فاطمه(س) و خشنود می شود به خاطر خوشنودی او (بحار الانوار،ج٤٣،ص١٩) این بالاترین منقبت و مدح حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که خداوند به دنبال رضا و غضب ایشان است. (آیت الله امجد)

 

٤. تا جایی که من می دونم این مصرع حافظ رو - که در عکس نوشته اومده- به سه شکل نقل کردند:

الف: حکم مستوری و مستی همه بر خاتم توست...

ب. حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است...

ج. حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است...

.

.

.

.

پ.ن. :

خدایا! یعنی اینجا همه اش از تو بنویسم؛ همه اش از تو حرف بزنم؛ به همه امید بدم، از رحمت و بزرگی و بزرگواری تو بگم؛ همه رو  -مستقیم و غیر مستقیم - یاد تو بندازم؛ هر کس که میاد در این خونه رو وا می کنه یاد تو بیفته عطر تو به مشامش برسه؛ هوای تو کنه؛ خودش رو توی کوی تو ببینه اون وقت... آخرش من رو ببری جهنم؟ یعنی میشه با من این جوری کنی؟ هیهات...! ما هکذا الظن بک ... و لا اخبرنا بفضلک عنک...


*  آخرین شفاعت کننده خداوندی است که از همه مهربانان مهربانتر است / علم الیقین (ملا محسن فیض کاشانی)، ج۲، ص۱۳۲۵

۵

در ستایش نقد و نقادی

/ بازدید : ۴۳۳

هو البصیر


نقد هم آینه است و هم پنجره. پنجره ای رو به اثر و برای شناخت آن و آینه ای به سوی خود و برای درک آن ...

اصل این جمله -با کمی تغییر و کمی توضیح!- از "مسعود فراستی" است. نقد بخوانیم و نقد کنیم. نقد هر "اثر"ی، لبه های احساس انسان را تیز می کند (این هم از مسعو فراستی است؛ در سرمقاله شماره اول فصلنامه فرم و نقد. باز هم با کمی تغییر و بدون توضیح!).  "اثر" فراتر از یک فیلم یا یک کتاب یا یک نقاشی یا یک محصول صنعتی، ممکن است یک کنش رفتاری یا یک تحول درونی و یا حتی یک نوسان روحی باشد. اینها هم اثرند. اثری محصول یک انسان که آن انسان می تواند خودمان باشیم یا دیگری.

خداوند متعال اجازه نداده است که در اثرهای مربوط به دیگران (مخصوصا در اثر های درونی، عاطفی یا کنش های رفتاری ناشی از عقیده و یا هر تحول روحی) از اثر به موثر و مولف برسیم. به این معنا که "شخص را مورد قضاوت مطلق قرار دهیم". اگرچه انسان ناخودآگاه ممکن است به یک نتایجی دست پیدا کند یا بتواند تابع حرکت فکری و ذهنی افراد را در ذهن خود ترسیم کند و عواقب این حرکت را پیش بینی کند، اما "او" جل و اعلی اجازه نداده است این تصویر در ذهن ما تبدیل به یک واکنش بیرونی شود و ترتیب اثر پیدا کند. او فقط اجازه داده است که "اثر" افراد قضاوت شود و نه خودشان. این قضاوت هم باید بر اساس "بینات" و "مسلمات" باشد نه "ذهنیات" و  "تحلیل ها".

با این وجود، درباره اثرات خود شخص قضیه کاملا برعکس است. کار به یک قضاوت تردید آمیز بر اساس اثر و نه موثر و بر مبنای بینات و مسلمات ختم نمی شود. انسان باید خودش را بیرحمانه نقد کند. زیر ذره بین بیاندازد و کنش ها و واکنش های اثر و موثر (خودش) را در سختگیرانه ترین حالت ببیند و و حتی برای احتمالات یقه خودش را دو دستی بچسبد.

نقد، لبه های احساس انسان را تیز می کند. انسان را نسبت به وقایع و نسبتشان با حقایق (بیرونی یا درونی) حساس تر می کند. تو را درگیر می کند با لایه هایی از اثر (برای خودت یا دیگران)  و با لایه هایی از خودت. چرا؟ چون نقد هم پنجره است و هم آینه. اینکه چگونه می بینی، از چه راهی به دنیای اثر وارد می شوی و نهایتا چه چیزی برای تو در اثر پر رنگ تر است و آن را بیشتر می بینی، یکی از آینه هایی است که نقد برای دیدن درون (درون خودمان و نه درون اثر) در دستان ما می گذارد.

ضمن اینکه نقد خواندن مستقل از دیدن / خواندن اثر است. نقد خواندن فارغ از / بدون دیدن یا خواندن اثر، کارکرد دیگری هم دارد. به خواننده یاد می دهد چگونه می توان یک اثر را شناخت (مبانی شناخت)، از کجا باید شروع کرد و از چه زاویه ای باید دید و مهمتر از همه اینکه چگونه گفت. یکی از هنرهای انسان، این است که تمرین کند که حال درونی و فهم مبهم خود را چگونه و با چه زبان و کلماتی بگوید. ممکن است این "گفتگو" مخاطبی جز خود انسان نداشته باشد ولی اینکه بیاموزیم با خودمان چگونه گفتگو کنیم...

"چگونگی و عناصر فهم و شناخت"، "چگونه ورود کردن"، "چگونه دیدن" و "چگونه گفتن" چهار نتیجه نقد خواندن است. ضمن اینکه "چه دیدن" هم در نهایت می تواند یکی از کارکردهای عینی و ثانویه نقد خواندن باشد...

فراموش نکنیم که "نقد" هم خود یک اثر است و با تقویت حس نقادانه در درون انسان، "نقدها" هم زیر تیغ خواهند رفت اما نه تا قبل از شکل گرفتن تفکر انتقادی در وجود انسان.

:::

پ.ن : به گمانم همواره "چگونه گفتن" بر "چه گفتن" مقدم است. اصلا اغلب (اگر نگوئیم همیشه) اینکه چه چیزی می خواهیم بگوئیم از دل چگونه گفتن بیرون می آید و شاید هیچوقت مجزا از چگونه گفتن، چیزی برای گفتن نباشد... این هم از درس های مسعود فراستی است! باید برای این دو پست های جداگانه ای بنویسم. هم برای مسعود فراستی و هم برای اهمیت چگونگی گفتن در برابر آنچه می خواهد گفته شود...

پ. ن ٢: این مطلب به نوعی جواب یکی از پست های یکی از همسایه های عزیز اینجاست. همسایه خیلی عزیز مجازی ما با خانه دوستداشتنی و مطالب خواندنی اش، در پستی آدم هایی که از خودشان خیلی انتقاد میکنند را به چالش کشیده اند و کامنت ها را هم بستند!!


۴

سبک زندگی

/ بازدید : ۳۵۶

یا انیس من لا انیس له


١. عکس بالا تصویر جالبی است که سالهای آخر دهه ٦٠ یا اوایل ٧٠، سید مرتضی آوینی روی جلد سوره (پشت جلد به گمانم) کار کرد. آن زمان خیلی سر و صدا کرد. تصویر بسیار جالبی است. من خیلی دوستش دارم. گویا عکاسش رضا برجی است. یار و همسنگر آقا سید مرتضی. تصویر، یک جوان بوسنیایی است با تیپی هیپی گونه و عینک ریبن (ریبون؟!) و سربندی که رویش نوشته است "الله اکبر". تصویر و تصویر نوشته را هم مثبت می شود ارزیابی کرد و هم منفی. الان شاید بیشتر منفی اش به چشم بیاید اما مثبت هم می تواند باشد. به قول "آقا"، ای بسا کسی که حجابش را رعایت نکند اما دلش با جبهه حق باشد... با این وجود این تصویر نوشته و تصویر هر دو وجه را در نظر دارد.

٢. حدیث زیر که کامل همان حدیثی است که در عکس نوشته آمده است خیلی مهم است. گفت بگو با چه کسانی دوست هستی تا بگویم چه کسی هستی...
(شاید این حدیث از نظر سند ضعیف باشد (نمی دانم) ما محتوای آن تقریبا متواتر است. به شکل های مختلفی از آن سخن گفته اند ائمه هدی)

رسول اللّه صلى الله علیه و آله :لا یُشبِهُ الزِّیُّ بِالزِّیِّ حَتّى یُشبِهَ الخُلقُ بِالخُلقِ ؛ ومَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : ظواهر افراد با هم یکسان نمى شود ، مگر آن گاه که خُلق و خویشان با یکدیگر برابر گردد ؛ و هر کس به گروهى شباهت جوید ، در شمار آنان محسوب مى شود .

٣. همچنان دلم گرفته است... و همچنان دعا لازمم همسایه های خوب...

۱

العاقل یکفیه الاشاره

/ بازدید : ۵۵۷

ما من شفیع الا من بعد اذنه


آقای بهاالدینی می فرمودند : «هرچه را حضرت فاطمه(س) امضا کند از نظر پیامبر و ائمه(ع)، امضا شده است که هیچ حرفی روی آن نیست...»

۲

هذا یوم الفصل...

/ بازدید : ۳۴۹

یا من لا مفر الا الیه

 

بعضی ها میگن دیدار به قیامت... اونجا یوم الفصل ه! روز جدایی... روزی که همه از هم فرار می کنند... حتی آدم از پدر و مادر و زن وبچه اش فرار می کنه ... نه! بالاتر! حاضر می شه زن و بچه اش رو جای خودش بندازن تو آتش ... دیداری نیست اونجا... از این خبرها نیست... گفتگویی نیست... حرفی نیست... کلامی نیست...الا برای متقین...

.

.

 

وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ

یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ ، لِکُلِّ امْرِى ءٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ

وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ

یَوْمَ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعا ثُمَّ یُنْجِیهِ

 

کَلّا إِنَّهَا لَظَى نَزَّاعَةً لِلشَّوَى...


 

و از تو امان مى خواهم

در روزى که انسان فرار مى کند از برادر و پدر و مادر و همسر و فرزندانش، و براى هرکدام از آنها در آن روز کارى است، که آن کار او را بس است،

و از تو امان مى خواهم

در روزى که گنهکار دوست دارد، اگر بتواند از عذاب آن روز، پسرانش و همسرش و برادرش و خویشانش که او را در بر مى گیرند و هرکه در روى زمین است بها بدهد سپس این بها دادن او را نجات دهد.

هرگز! همانا عذاب الهى آتشى شعله ور است، برکننده پوست اعضا براى سوزاندن است...

 

۲

یکسالگی

/ بازدید : ۳۳۳

یا لطیف

 

سال قبل در چنین روز و ساعت هایی نفیسه خانم به جمع سه نفره ما اضافه شد و خانواده ما چهار نفره شد. امسال در یک سالگی، راه افتاده است، چند تا کلمه حرف می زند و خدا را شکر حسابی عاشق برادرش است و برادرش هم همینطور. چیزی که حسابی ازش می ترسیدیم که محمد حسین نتواند حضور و وجود خواهرش را تحمل کند...

 

+

باید خیلی برای این خانواده خدا را شکر کنم. دیروز یکی از همکاران از من پرسید حالت چطور است؟ گفتم بد نیستم. گفت برای چی می گی "بد نیستم"؟ چرا ناشکری می کنی؟ همسر خوب بچه های خوب و سالم شغل... چی کم داری که می گی بد نیستم؟

راست می گفت. تازه خیلی چیزها را نمی گفت و نمی دانست که بگوید... خدایا شکرت. برای خانواده ای که به من دادی...

 

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا

و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان (سوره فرقان / 74)

البته "اهل" انسان، خویشان و نزدیکان عقیده ای هستند پیش از انکه نزدیکان قبیله ای باشند... و خوشبخت کسی که اهل قبیله ای اش با اهل عقیده ای اش از یک طایفه باشند. از اهل ایمان و از مردمان دلداده به اهل بیت علیهم السلام...

 

+

میرزا کوچک خان نشان می دهد. تا امروز ندیده بودم. یعنی این پخش جدیدش را و الا که از نوستالژی های دوران کودکی است. امروز رسیده است به غم انگیز ترین بخش آن. به قسمت تسلیم شدن دکتر حشمت. بغض کردم. از کم آوردن دکتر حشمت از میل به زندگی اش که آن را امید خواند از دلخوش کردنش به وعده ها از اینکه آرمانهایش را با تحصیل در پاریس یا هر وعده و وعید دیگری عوض کرد... دلم گرفت...

۰

همچون انار خون دل از خویش می خوریم...

/ بازدید : ۱۲۹۲

یا لطیف


ظاهرش که شبی است مثل باقی شب ها! حالا چند ثانیه طولانی تر. خوب که چی مثلا؟

با خودم فکر می کردم  اصلا موضوعی مثل "طولانی ترین شب سال" مگر جشن گرفتن دارد؟ اصلا چه چیز جشن گرفتنی ای توی آن هست؟ آن هم در عصری که تفریح آدم ها خیلی فردی تر و دایره اش بسیار بسیار وسیع تر است از دورهم نشینی های شبانه و هندوانه خوردن و فال حافظ گرفتن...

خود اینکه این همه مناسک دارد برای خودش هم جالب است. نوروز با آن همه یال و کوپال و پیشینه سنتی اش، آنقدر مناسک ندارد که یلدا...

::

عمیق تر از این حرف ها باید باشد به گمانم... 

::

 خوب که فکر می کنم به نظرم می آید آدرس را غلط رفته ایم. شاعرها با شاعرانگی شان و واژه ها با ظرفیت محدودشان ما را به اشتباه انداخته اند. گمان کرده ایم آنچه جشن می گیرند «شب» است! بلندترین تاریکی سال را...

«بلندترین شب سال» اما روی دیگری هم دارد و آن «پایان غلبه تاریکی است بر نور». وقتی کامل اوج گرفتی، ناخودآگاه تازه زمان فروریختنت فرا رسیده است. از فردا این نور است که هر روز تاریکی را بیشتر پس می زند، عقب می راند و خودش به پیش می تازد.

دقت که می کنی می بینی اینطور که نگاه کنیم تازه مناسک هم رنگ خواهند گرفت. مفهوم پیدا خواهد کرد. مثلا همین هندوانه. هندوانه است و روزهای بلند تابستان و رفع عطش. هندوانه اصلا مال تابستان است. مال روزهای حکومت روز.

یا «فال حافظ». راستی مگر فال گرفتن برای دیدن و حدس زدن آینده نیست؟ برای رسیدن به افق های روشن. امیدی در دل ناامیدی؟

::

راستش به نظر من شب یلدا جشن آغاز پیروزی نور است بر ظلمت. جشنی برای امید و انتظار. جشن طلیعه رسیدن بهار. گرچه که این بهار از دل زمستان بیرون می آید و «یحی الارض بعد موتها...»

::

از این فلسفه ها که بگذریم شاعر می فرماید:


دقیقه ی آخر
پاییز تقویم را معطل می کند
شاید ،
برگردی...
یلدا مگر همین نیست ؟

...

 معصومه  صابر


+ ابتکار شعر تصویر از این وبلاگ بسیار خواندنی است:  همچون انار خون دل از خویش می خوریم / ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما...

+ این تصویر هم هست

۴
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان