حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

ONLY GOD

/ بازدید : ۳۴۴

بسم الله الرحمن الرحیم

 

لَقَد نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی مَواطِنَ کَثیرَةٍ ۙ وَیَومَ حُنَینٍ ۙ إِذ أَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم فَلَم تُغنِ عَنکُم شَیئًا وَضاقَت عَلَیکُمُ الأَرضُ بِما رَحُبَت ثُمَّ وَلَّیتُم مُدبِرینَ﴿۲۵﴾

بی تردید خدا شما را در جبهه های زیاد و عرصه های بسیار یاری کرد و [ به ویژه ] روز [ نبرد ] حنین ، آن زمان که فزونی افرادتان شما را مغرور و شگفت زده کرد ، ولی ( این فزونی جمعیّت ) هیچ به دردتان نخورد، و زمین با همه وسعت و فراخی اش بر شما تنگ شد ، سپس پشت به دشمن از عرصه نبرد گریختید.

 

ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلىٰ رَسولِهِ وَعَلَى المُؤمِنینَ وَأَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها وَعَذَّبَ الَّذینَ کَفَروا ۚ وَذٰلِکَ جَزاءُ الکافِرینَ﴿۲۶﴾

آن گاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد ، و سپاهیانی فرو فرستاد که آنها را نمی دیدید ، و کسانی را که کفر ورزیدند عذاب کرد ، و سزای کافران همین بود...

 

آیات سوره توبه اند. برای آن گاهی که مسلمانان به جای تکیه به حضرت حق، بر تعداد و نفرات خود تکیه کردند. گمانم این است که گرفتار تکیه بر اسباب شدیم به جای تکیه بر حضرت حق. تکانه ها و در گوشی های خداوند هم یاری و نصرتی است از جانب او اگر در مسیر الهی و راه درست باشیم. و اما صبر، کلیدیست که خداوند با آن گره ها و قفلهای شک و نگرانی و اضطراب را از دل های مومنان خواهد گشود ان شا الله...

 

:::

امروز با خودم فکر می کردم اگر خواهر خودم با همین هواپیما قصد برگشت به محل تحصیلش را داشت واکنش من چه بود؟ الان چه حالی داشتم؟ آیا آرام بودم؟ آیا شمشیر بران خشم و انتقام خودم را رو به سوی انقلاب و آرمان هایش کشیده بودم؟ یا هنوز می توانستم آرمانی و آرمانخواهانه فکر کنم ...

سخت است اینکه انسان خودش را جای داغدارانی بگذارد که فرزندهایشان را از دست داده اند. اگر من موقع برگشت از بدرقه عزیزانم در فرودگاه، خبر حادثه ای چنین ناگوار را می شنیدم چه حالی داشتم؟ نمی دانم...

تازه بعد از سه روز این مطلب جدید که دردناکتر و غمبارتر از اصل خبر بود...

خیلی سوختیم امروز ...

 

:::

ای کاش بهتر رسانه را می فهمیدیم و کار را این همه سخت تر از آنچه می توانست باشد نمی کردیم...

 

۳
پلڪــــ شیشـہ اے
۲۱ دی ۲۲:۴۶

چه خوب بودند این صحبت ها.

 

روز وحشتناکی بود... خیلی سخت گذشت!

درسته، توی موقعیت بودن و نحوه عملکرد ... بعضی خانواده ها تشکر کردن از معذرت خواهی سپاه. یه مادر هم گفته بود با این که داغدار دختر و دامادم هستم ولی پشتیبان رهبر و سپاه باشید، مبادا آسیبی ببینند.

پاسخ :
بله... روز بسیار سختی بود... اما ان شا الله خداوند دلهامون رو با نصرت و یاری خودش آرام خواهد کرد...


به نظرم طبیعی ه ناراحتی خیلی هاشون. به لحاظ رسانه ای و اطلاع رسانی خیلی ضعیف عمل شد. امیدواریم درس باشه برامون
صحبتِ جانانه
۲۲ دی ۰۰:۰۸

یکی ا ز مادران این هم وطنان مون، از دوستان مایند

خیلی مقتدر موضع گرفتند

به سپاه شاکی نبودند و قدر زحمت 40 ساله را به باد ندادند...

پاسخ :

سلام. از این همه تأخیر در پاسخ نوشته تون عذر می خواهم.

 

خدا حفظشون کنه و خداوند بهشون اجر بده و فرزندشون رو هم رحمت کنه. داغ سختی ه بوده البته اما این مادران که اصل رو فدای فرع نمی کنند (نه که سپاه اصل باشه اما نظام اسلامی و استحکام اون اصل مهم و اصلی و قطعی ه) و اندازه نگه می دارند انسان رو یاد اون آیه شریفه می اندازه که  وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ

پلڪــــ شیشـہ اے
۲۲ دی ۱۱:۲۶

درسته. ماها که صاحب عزا نبودیم شوکه شدیم. وای به حال اون بندگان خدا ...

پاسخ :

واقعا تصور حس و حال بازماندگان اون حادثه، دشوار و شاید غیر ممکن ه.



عذر می خوام از این همه تأخیر در پاسخ

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان