سلام آقای بی نشان.می خوام از دریچه نگاه ِ فرزند براتون کامنت بذارم. یعنی دقیقا جهت مخالف شما به عنوان پدر.
من با کلیات نگه داشتن اندازه ها موافقم.
اما یه مسئله ای هست. اون هم اینکه از این نگه داشتن اندازه، منظورتون این نباشه که فرزند ِ شما، اندازه های شما رو نگه داره.
یه سری اندازه ها هست که بین همه مشترکه. که اینا حسابش جداست و منم روش حرفی ندارمم
اما یه سری قدر ها هست که مختص شماست. یه سری قدر ها هم هست که مختص پسر شماست. این جا شما حتی به عنوان پدر، نباید انتظار داشته باشید پسرتون قید اندازه های خودش رو بزنه، و اندازه های شما رو رعایت کنه.
ممکنه اون با کلی تلاش که شما اصلا حسش هم نکرده باشید تونسته باشه به اون اندازه ها برسه.
یه وقتایی یه کاری رو پسر شما ممکنه مثلا زیاد انجام بده. از نظر شما ممکنه افراط باشه اما با توجه به اندازه های شخصیِ اون، افراط نیست. در مورد تفریط هم همین طور.
در کل، فکر میکنم در مورد تربیت یکی از چیزایی که پدر و مادر ها گاهی فراموش میکنن اینه که این کسی که الآن بچه ی منه، یه موجود مستقل از منه. قرار نیست کپی من باشه.
یادمه یک بار سر یک موضوع سیاسی با پدرم بحثم شد. جهتم مخالف جهت ِ پدرم بود. پدر خیلی حرص می خورد از اینکه من راه اون رو قبول نمی کنم. یادمه انتهای بحثمون بهش گفتم من اگه یه بچه داشتم که میومد می نشست جلوم و بهم می گفت به این دلیل، به این دلیل، به این دلیل، راه من در این زمینه از راه شما جداست و دوست ندارم مثل شما عمل کنم خیلی خوشحال می شدم. چون این بهم نشون میده که بچه ی من اقلا فکر میکنه. این که مثل من نیست، و برای مثل من نبودنش دلیل محکم داره، یعنی شخصیت مستقلی داره و صرفا در حکم یک مقلد از من نیست و این برای من خوشحال کننده ست.
بابام اون شب هیچی نگفت. بحث مون تموم شد. اما بعد ها بهم گفت که حرف اون شبم رو قبول داره. حتی بهم گفت با این که خیلی وقت ها به نظرش حرف هام درسته، اما انگار جایگاه ِ پدر بودنش بهش اجازه نمیده از موضع خودش پائین بیاد. حتی بهم گفت من دورادور ، ازت یه چیزایی یاد میگیرم.
من نمی خوام بگم که من خوبم یا فلان ها. اصلا. حتی بعد ها با خودم فکر کردم خدا یه بچه ی یاغی به من بده که قشنگ انتقام این حرفی که به پدرم زدم رو بگیره ازم.
ولی ... می خوام بگم از الآن تمرین کنید به قبول این موضوع که پسرتون با شما متفاوته. اندازه هاش با اندازه های شما متفاوته. چیزی که برای شما درسته، لزوما برای اون درست نیست ...و الا بعد ها ناگهان با این مسئله رو به رو می شید.
می دونید ؟ حتی شاید رسیدگی به این معضل یکی از منظر های تربیت ِ نفس در جایگاه پدر باشه !
برای بیشتر شدن شباهت ها، گاهی با ابزار آلات اون اندازه بگیرید ... شاید نگه داشتن ِ اندازه های اون، بهتر از اندازه های شما باشه ... :)
.
.
فکر کنم خیلی محمدحسین محور ِ این پست نبود. بلکه بیشتر بحث تربیت نفس بود ... اما من ترجیح دادم کامنتم رو از این منظر بذارم :)
پاسخ :
سلام :)
چند نکته:
1. چرا فکر می کنید جهت نگاه فرزند جهتی "مخالف" نگاه والدین ه؟! متفاوت شاید اما مخالف... !
2. نمی دونم دیدگاه ناخودآگاه شما درباره "نگه داشتن اندازه ها" چیه. آیا مثل خیلی ها به طور ناخودآگاه وقتی از نگه داشتن اندازه ها صحبت می کنید منظورتون "تعادل در یک نقطه" است یا تونستید جلوتر برید (در عالم واقع و نه صرفا نظر) و اون رو در قالب یک "بازه" تعریف کنید؟ اگر در قالب یک بازه تعریف بشه با ملاحظاتی که در بندهای بعد میگم حرفی نیست و چیزی برای ادامه بحث وجودنداره و حرف شما همون حرف منه. حالا از زاویه ای دیگر
3. "اندازه نگه داشتن" در سطوحی از خودش خودش معلول یک عامل دیگه است که باید تقویت بشه و تا تقویت نشه عملا اندازه نگه داشتن هم درست محقق نمی شه. اون هم عبارتست از: "فهم درست شرایط"، "توان ارزیابی سریع موقعیت"، "در نظر گرفتن عوامل اصلی موثر بر شکل گیری یک کنش" و در نهایت "لحاظ کردن اهمیت ها و اولویت ها".
در این موارد والدین به فرزندشون "نقطه ای" رو نشون نمی دهند که مفهوم اندازه نگه داشتن رو در ذهن او بسازند بلکه "روشی" رو می آموزند که بر اساس اون باید عوامل بالا رو تحلیل کنه و متناسب با اون تحلیل و معیارها، اندازه ها رو تشخیص بده و مراقبت کنه از اونها فراتر نره و یا عقب نمونه. ضمن اینکه بتونه سطح بندی هم بکنه در میزان دسترسی به نتیجه. به حسب نقل معصوم فرمود "ان لاتدرک کله لا تترک کله".
4. آیا صحبت شما معنی اش اینه که "تحلیل ها و اندازه ها کاملا نسبی هستند و هیچ اندازه و متر و معیاری برای ارزیابی نداریم"؟ اگر اینطور فکر می کنید با حرفتون کاملا مخالفم. حقیقت نسبی نیست . حقایق بسیاری وجود دارند که می تونند معیار باشند و اگر انتخابی با این حقایق مطابقت نداشت قطعا می تونه نادرست تلقی بشه.
5. آیا صحبت شما معنی اش اینه که "تحلیل ها و اندازه ها قابل نقد و بررسی نیستند و چون افراد اندازه هایی رو بر اساس تحلیل ها و مترهای خودشون یافتند پس حتما درستند و لااقل قابل احترام"؟ اگر اینطور فکر می کنید باز هم با حرفتون کاملا مخالفم. این نگاه های پلورالیستی و نسبی گرایانه کاملا اشتباه هستند به گمان من. آیا معنی این حرف این ه که اگر فردی نتونست در چهارچوب متر و و معیارهای صحیح مسیری رو انتخاب کنه من تلاشم رو می کنم که اشتباه نره؟ بله! همین طوره. همینجور که هرکسی که مومن باشه باید تلاش کنه که دیگران در مسیر درست قدم بردارند. آیا معنی اش این ه که مجبورش می کنم؟ نه قطعا چنین معنی ای نمی ده. من وظیفه ام تبیین آن چیزی است که فهمیدم. همین. اما آیا این متر و معیار ها لزوما به یک نتیجه واحد میرسند و همه باید یک مسیر رو انتخاب کنند؟ قطعا خیر. در درون این چند ضلعی هرکسی می تواند و باید مسیر خودش رو پیدا کنه. گرچه هر انتخابی بی نیاز از مشورت و راهنمایی نیست. گاهی هم ممکنه خداوند کوچکتر رو راهنمای بزرگتر قرار بده و چراغ راهش. مهم توجه به مقصد و معیارها و چهارچوب هاست. البته هر کسی باید به حضرت حق درباره انتخاب هاش و ریشه های اون پاسخ بده... البته حرف توی این شاخه بسیار زیاده.
6. پاسخ شما به پدرتون درست و دقیق نیست یا لااقل در شرایط شماست که درسته و نه در همه وضعیت ها. با واژه "مقلد" هم نمی تونید من رو گوشه رینگ بندازید! چه کسی گفته "اگر آدم ها مانند پدراشون فکر کنند حتما مقلدند" و اگر فکر نکند "حتما مقلد نیستند"؟ ضمن اینکه پاسخ این سوال هم مهمه که آیا همواره "استقلال رای" یک ارزش محسوب میشه و "تقلید از نظر یا روش کسی" یک ضد ارزش؟
7. از آیات و روایاتی که بر علیه این نگاه هستند عبور می کنم ولی این هم نیست که کسی تلاش داره کپی خودش رو بسازه. اینها بیشتر کلمات و جملاتی هستند که گفته می شه تا افراد رو در منگنه بگذاره. من به عنوان پدر وظیفه دارم خطوط کلی رو تا جایی که فهمیدم به فرزندم منتقل کنم. محورهای ثابت و اساسی رو براش تبیین کنم و الگوی عملی خوبی براش باشم باقی با خودش ه و خودش. او رو جای من تو قبر نمی ذارن و من رو هم.
8. موفق باشید و مممنون از دیدگاه جدیدی که ارائه کردید :))