وسعت...
یا من الیه یرجع الامر کله.
خدا اراده کرده و مىخواهد که ما راحت باشیم؛ یُریدُاللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ. و این یُسر، یُسر وجود ماست، نه یُسر کارها و امور؛ چون کارها براى کسانى راحت مىشود که وجودشان راحت شده باشد. فراغت براى کسانى است که به وسعت قلب و سعهى صدر رسیده باشند.
دل آدمی بزرگتر از این زندگی است و این راز تنهایی اوست. او چیزی بیشتر از تنوع و عصیان را می خواهد. او محتاج تحرک است و حرکت، با محدودیت سازگار نیست، که محدودیت ها عامل محرومیت و تنهایی ماست. تو سعی کن امیر دنیا باشی، نه اسیر آن. اگر بخواهی امیر باشی و در باتلاق نمانی، باید هدف را فراموش نکنی و از حرکت چشم نپوشی. باید سنگ راه دیگران نباشی و گرد و خاک بلند نکنی.
نامه های بلوغ/ نامه سوم/ علی صفایی حائری (عین-صاد)