حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

نسخه بدلی "نجات سرباز رایان"

/ بازدید : ۳۵۶

هو المصور

 

امروز برای دومین بار و به اصرار یک رفیق خوب و عزیز قدیمی رفتم برای دیدن فیلم "تنگه ابوقریب". بار اول را همان هفته های بعد از جشنواره دیدم. چیز زیادی از فیلم یادم نمانده بود الا اینکه فیلم چندان خوبی نبود. اصلا به دوباره دیدن ش نمی ارزید. فیلمی که البته هم هزینه بالایی برای آن شده بود و هم به خاطر عظمت کار، کارگردانی بسیار پیچیده ای داشت. اما هیچکدام از دیدگاه من، دلیل نمی شود که با فیلم خوبی روبرو شویم. مانند بار پیش وسط های فیلم سرم درد گرفت و دوربینش خیلی خیلی برایم آزار دهنده بود. من واقعا متر و معیار آنهایی که این فیلم را به عنوان بهترین فیلم جشنواره فجر سال قبل اعلام کردند نمی فهمم! به نظرم بیشتر مرعوب عظمت پروژه و جلوه های ویژه تکان دهنده آن شدند تا به جنبه های سینمایی و ارزش های بصری و عوامل محوری فیلم توجه کنند. ضمن اینکه جلوه های ویژه اش هم مطلقا ناتوان از انتقال هیچگونه حس و به غلیان در آوردن هرگونه هیجان یا عاطفه ای بود. حتی حس چندش از جنگ! فیلم تنها در پنج شش دقیقه آخر است که موفق می شود کمی (و فقط کمی) احساس را در وجود انسان به جوش بیاورد تازه آن هم بیشتر به لطف بازی گیرای جواد عزتی که این روزها توانمندی های او را بیش از پیش می توان مشاهده کرد. مطمئنا در آینده از او بیشتر خواهیم شنید! توانایی بازی موفق و موثر او در ژانرهای مختلف از کمدی تا اکشن تا تراژدی یکی از نشانه های آینده درخشانی است که می توان برای او انتظار داشت. باقی بازی ها کم فروغ هستند و کم و بیش چنگی به دل نمی زنند. پاکدل (حسین یا مهدی؟) که کپی بازی و گریم "چهار راه استانبول" را ارائه می کند که نه در آنجا موفق است و نه در اینجا. بقیه بازی ها هم کمی بالاتر یا کمی پایین تر به همین منوال هستند. جز همان جواد عزتی که نسبتا خوب است.

فیلمنامه شعاری است و منطق روایی و داستانی اش به گمانم ضعیف است. اکشن فیلم و جلوه های ویژه اش نسبتا خوبند اما کپی غیر ایرانی فیلم نجات سرباز رایان است. نجات سرباز رایان بسار بهتر مخاطب را درون فضای متلاطم جنگ می کشد و "تنگه ابوقریب" با همه تلاش هایش، آنقدر که باید موفق نیست. چرا روی "غیر ایرانی" تاکید می کنم؟ چون ذهن یک ایرانی با دفاع مقدس به هیچ وجه به صورت یک فرایند نظامی صرف درگیر نیست و نمی شود. ذهن ایرانی با آدم ها کار دارد و واکاوی درونی آنها و حرکت و سیر معنوی شخصیت هاست که برای او جذابیت دارد. همه تلاش ها برای ساخت یک اکشن پر التهاب پر هزینه و حماسی از ماجرای دفاع از تنگه ابوقریب بدون در نظر گرفتن این واقعیت و بدون نزدیک شدن به آدم ها و نمایش دادن سیر وجودی آنها بیشتر به کاریکاتور می ماند. وقتی از کاریکاتور نام می برم قصد توهین ندارم! کاریکاتور فی الواقع همه اجزای یک انسان را دارد اما نا هماهنگی در  ثبت اندازه ها، تصویری را نمایش می دهد که حقیقی نیست و گاهی هم خنده دار است. فیلم تنگه ابو قریب هم ناتوان از ارائه همین تصویر متوازن است...

 

:::

چندی قبل فیلمی از صحبت های سید مرتضی آوینی در یک کلاس درس را تماشا می کردم که در آن سید یک سوال خیلی اساسی را مطرح می کرد. سید از افراد حاضر در جلسه می پرسید که چه می شود که روایت فتح روایت فتح می شود و ماندگار و بسیاری از مستندهای دیگر درباره دفاع مقدس بی تاثیر هستند و فاقد آن چیزی که مخاطب را به درون حقیقت معنای دفاع مقدس بکشاند و لاجرم ناماندگار و کم اثر؟ رندی در آن میانه جوابی می دهد خیلی کوتاه و خاص و به گمان من جامعترین پاسخ برای این سوال در همان دو کلمه خلاصه می شود. هر پاسخ مبسوطی فی الواقع توضیح و تشریح همان جواب است. او می گوید:  "سید مرتضایش"!

مشکل "تنگه ابوقریب" دقیقا از همین جا شروع می شود. از "سید مرتضایش" که نیست! والا تیر و ترکش و دست و پای قطع شده هست شاید خیلی بیشتر و بهتر از خیلی فیلم ها، (حتی مستندها) و هم توپ و تفنگ و تانک و خاکریز و هم کلی بازیگر حرفه ای و پول و خیلی چیزهای دیگر که شاید برای خیلی ها اینقدر نباشد. حتی کارگردان سعی کرده است با تکنیک "دوربین روی دست" خود را مانند روایت فتح جا بزند. اما حقیقت این است که همه اینها هست اما "سید مرتضایش" نیست . "سید مرتضا" که با باور خود و با فهم عمیق خود از این فضا و غایات و آرمانهای جاری در آن و با جان پاک، قلب نورانی و ایمان لطیف و دقیق خود، صحنه ها و تصویرهایی که هر تصویر برداری می توانست در جبهه ها بگیرد را به اثری زنده، با شخصیت، قابل ارائه، اثربخش و حسی تصویری و مستندی حقیقی تبدیل کند که بتواند آینه خوبی برای آنچه در بطن این آدم ها  و فراسوی این تیر و ترکش ها می گذرد باشد...

همین نسبت برقرار است میان تنگه ابوقریب و به وقت شام... ابوقریب فی الواقع حاصل تجربه بزرگ و پر هزینه یک فیلمساز است درباره موضوعی است که برای او فقط یک جنگ است و به وقت شام حاصل باور و زندگی است! به وقت شام ، با همه ضعف ها و ایرادهایش، فیلم به مراتب بهتری بود به باور من.

 

۲
یه دوست...
۲۴ مرداد ۰۰:۴۸
سلام و رحمت
عرض کنم که؛ حقیقتا زیبا مینویسید و تحلیل میکنید و نقد خوبی دارید :)
 

الدعا..
پاسخ :

سلام :)

لطف شماست بیشتر. ممنونم


+

وبلاگ چرا نیمه تعطیله؟ چرا پاک کردید اون همه پست هایی رو که ما باهاش خاطره داریم؟ ظلم ه به خواننده ها واقعا! حیف بود :(

مهسا
۲۴ شهریور ۲۳:۴۷
نقد درستی کردید. از همه عجیبتر اینکه این فیلم کاندید ارسال به اسکار بود!
پاسخ :

سلام :)

خوش اومدید به اینجا


+

تشکر از تایید این نقد آماتوری

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان