معجزه ات را شکر...
یا من بیده ناصیتی.
ندیدم یا اگر دیدم یادم نیست که اون آدمی که غصه هاش رو تو این فضای مجازی با دیگران تقسیم می کنه اون آدمی که غم وناراحتی ش رو از خداوند عالم تو وبلاگش می نویسه و علنی می کنه اون آدمی که از فراق عشقش، محبوبش یا دوست عزیزش تو خونه مجازیش مدام متن غمناک و شعر فراق می ذاره بعدتر اگر خدا آرزوش رو بهش هدیه کرد یا دعاش مستجاب شد بیاد بگه. یا اگر فهمید که حقش نبوده به اون آرزو برسه بیاد بنویسه.
اما من همونجور که غصه خوردم به خاطر دعایی که مستجاب نمی شد و این غصه هام رو اینجا برای چندتا خواننده کم تعداد اما عزیزم نوشتم و همدردی ها و دعاهاشون رو شنیدم، به خودم قول دادم که اگر یه روزی به خواسته ام رسیدم بیام اینجا بگم. بله! خدا بخش مهمی از خواسته من رو مستجاب کرد. همون خواسته ای که روز میلاد امام رضا نوشتم که بخشیش داده شد. گرچه دیر. گرچه هنوز نه کامل. اما انصاف باید بدم که معجزه بود.
ممنون ازت خدای خوب. اگرچه دیگه فایده ای نداشت! اگرچه دیر بود! اما با محاسبات عقل ناقصم امکان نداشت همینقدر هم رخ بده. نه به عقل ناقص من می رسید و نه به عقل ناقص هرکسی که بدونه و بفهمه من چی می خواستم!
خدایا من شعورم همینه! همینقدر می فهمم. همینقدر بلدم. اندازه ام همینقدره. خورده نگیر بهم اگر حرفام بوی ناشکری می ده. خورده نگیر اگر حرفام درست نیست. عاقلانه نیست. شاکرانه نیست. خدایا ممنونم ازت برای اینکه می فهمم چیزی نمی فهمم...
خدایا! من فقط اینقدر فهمیدم که تویی که قفل ها رو باز می کنی و تویی که قفل ها رو می بندی. همه چی دست خودته. همین رو هم نفهمیدم. همین رو هم نمی دونم یادم می مونه یا نه. نکنه به من بگی "قل تمتع بکفرک قلیلا انک من اصحاب النار..."
+ الان دلم گرفته. هوا هم ابری و بارونیه. هوای دل منم. دعا کنید خدا، نمی گم همه اش رو اما یه امتداد مهمی از آرزوی کوچیک من رو هم بهم بده.
من رو دعای شما همسایه های مجازی خیلی حساب می کنم...