حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

و لکِنْ خَطَّیئَهٌ عَرَضَتْ..*

/ بازدید : ۴۹۵

یا غفور و یا رحیم

آنچنان لطیف و قشنگ در سه چهار خط، عمق استیصال و دست خالی بودن و بی بهانگی و تهی بودن گوینده را در این عبارت نشانم داده بود که حق استادی به گردنم پیدا کرده است... اصلا "ET"  برای من با همین عبارت ابوحمزه گره خورده است... گاهی دل آدم برای یک هویت مجازی که نه دیده ای و نه می شناسی چقدر تنگ می شود... بعضی ها چقدر عمیقند...

.

.

عکس نوشته را هم از او دارم ... نوشته بود : "و قد نزلت منزله الآیسین من خیری**... می دانی؟" چقدر در جانم نشست  همین نوشته کوتاهش ...

.

.

دلمون گرفته خیلی...

.

.


* اما خطایی بود که پیش آمد ..

** اینک در منزل ناامیدان از خیر خویش فرود آمده ام ..

۱
یه دوست ...
۱۵ خرداد ۰۳:۰۷
سلام و رحمت
طاعاتتون قبول حق ان شالله
برای ماهم میگذاشتید همون سه چهار خط رو ..

+ این دلتنگی ایی ک تو این پست بود رو عمیق فهمیدم
+ جسارت کردیم و ماهم مشغول قلم زدن درباره ی ابوحمزه ایم.. خیلی ساده و کودک وار.. برای همین دوستداشتم بخونم اون سه چهار خط رو ..

الدعا..
پاسخ :

سلام. طاعات شما هم قبول حق ان شا الله

حقیقتش این که توی وبلاگ گفته بودند که کپی برداری و انتشار ممنوع است! البته ما قاچاقی کپی کردیم! خصوصا که مدام نوشته ها رو پاک می کردند. والا حتما می ذاشتیم.

 

شاید شما بیش از هر خواننده ای، دلتنگی که توی این نوشته هست را بتوانید بفهمید... یادم هست مدت ها قبل تصویر این متن را دیده اید...

 

+ کجا؟ وبلاگتان که مدتهاست خاک می خورد :) دقیقا کجا قلم می زنید که بی خبریم؟

+ راستی یادم آمد که وبلاگ ET را به شما معرفی کردم. یادتان هست؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان