حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

نهایت "کوچیکی"...

/ بازدید : ۵۲۵

هو الکبیر المتعال

تازگی ها فهمیده ام که یک آدم "خیلی" می تواند نامرد باشد. اونقدر که تصورش هم دشوار باشد برای انسان...

تازگی ها فهمیده ام که "خیلی" درد دارد نامردی. اونقدر درد دارد که آدم را به راحتی نسبت به اطرافش "بی تفاوت" کند...

تازگی ها فهمیده ام "خیلی" ضعیفم. اونقدر که گاهی در برابر ضعیفترین حمله ها، کمترین دفاعی از من بر نمی آید الا اینکه اعتماد کنم به مشیت الهی...

تازگی ها فهمیده ام "خیلی کوچیکم". خیلی کوچیکتر از اونکه فکرش را می کردم. اونقدر کوچیک که هنوز بهد از سی و خورده ای سال "رفتار و حرف های آدم ها برایم مهم است". "ناراحتم می کند حرف ها و مشی ها...

حتی کوچیکترم از این. اونقدر که "از نامردی آدم ها ناراحت می شوم...!"

حتی کوچیکترم از این؛ اونقدر که دو سه روز حتی بیشتر از فهمیدن ابعاد جدیدی از نامردی آدم ها غصه می خورم. درگیر می شوم با خودم...

حتی کوچیکترم از این؛ اونقدر که گاهی نمی توانم ببخشم آدم ها را. اونقدر که تعجب کنم از اینکه "خدا چطور می تواند این همه با بنده هایش مهربان باشد. دوستشان داشته باشد. انقدر بی حساب و کتاب بدهد و عنایت کند..."

حتی کوچیکترم از این؛ اونقدر کوچیکم که نمی توانم ببینم خدا به "دیگری" چیزی داده است که به من نداده است...

حتی کوچیکتر؛ اونقدر که نمی توانم ببینم خداوند به دیگری چیزی داده است که "من هم دارم"! به من قبلتر داده است و بهره ام را برده ام. غصه ام می شود که رقیبی دارم!

حتی کوچیکتر؛ اونقدر کوچیکم که "نگرانم" خدای بزرگ "ممکن است چیزی را به دیگری بدهد که من ندارم یا حتی دارم!"

حتی کوچیکتر؛ سنگ می اندازم که به دیگری "خیری نرسد"! هیچ کاری که ازم بر نیاید باز "ته قلبم" خدا خدا می کنم که نشود! از اینکه مانع سر راه دیگری می افتد "خوش خوشانم" می شود...

حتی کوچیکترم از این حرف ها؛ اونقدر که از مخالفت "مستدل (و نه لزوما صحیح)" رفیقی با نظرات و حرف هایم "ناراحت" می شوم. از اینکه دیگرران فکر کنند رفیقم بهتر می فهمد...

حتی کوچیکتر؛ اگر به اندازه کافی از من تعریف و تشکر نشود غصه دارم می کند. حتی به خاطر کارهای نکرده و زحمت نکشیده و خوبی نداشته "توقع تشکر و تعریف دارم" و الا غم میاید توی دلم که مثلا مرا نمی بینند...

حتی کوچیکترم ؛ آنقدر که لطف های دیگران را با کج فهمی درک نمی کنم. "نامردی" و "کم گذاشتن" تلقی می کنم...

حتی کوچیکترم از این حرف ها... خیلی کوچیکم... تازگی ها فهمیده ام "خیلی کوچیکم"...


+

فرمود: «قدر الرجل علی قدر همته». استادی که توی لغت عربی خوب کار کرده اند می گفت "همت از ریشه "همم" است که معنای اصلی اش همّ و غم و غصه است" یعنی به من بگو چه چیزی ناراحتت می کند بگو دلمشغولی ات چیست تا بگویم اندازه ات چقدر است...

بعدا دیدم که راغب هم در مفردات الفاظ قرآن " همت" را ترجمه کرده است "غم و غصه ای که آدم را ذوب کند"...

۴
یه دوست ...
۲۸ بهمن ۰۹:۰۱
آدم وقتی معترف باشه ب کوچیکیش در برابر خدا، خدا هم بهش عزت میده ...
عزیزید..یعنی باعزتید ...

+ همت رو نمیدونستم.. و واقعا با جمله ی آخر پست، غافلگیر شدم..یک غافلگیری غمدار ...
پاسخ :

ای کاش اعتراف به کوچیکی در برابر خدا ساده بود. اما منظور من حتی این هم نیست. من می گم اگر دلمشغولی هامون رو یکی ساده کنه و جلومون بذاره خجالت زده می شیم از کوچیکی مون...

کوچیکیم چون غم ها و غصه هامون کوچیکه. یکی داغدار فقر فرهنگی یک انسان در اون سوی عالمه و یکی داغدار نبودن امام عصره و هم یکی نگران از دست دادن یک اسباب بازی کوچیک یا غصه دار اینکه همسایه مثلا پژو خریده ما هنوز پراید داریم...


الان به نظرمون مسخره میاد که مثلا محمدحسینمون برای یه تیکه چوب چه گریه ای می کنه! اما واقعا وضع خودمون بهتر نیست. باید بزرگ فکر کرد تا بزرگ شد...

یه دوست ...
۲۹ بهمن ۰۱:۲۹
فرمایش شما متین !
این اقتضای رشد آدمهاست... رشد معنوی هم همین هست ک وقتی میفهمیم و تشنه و طالب مراحل بالاتر میشیم و بهش میرسیم،مرحله ی قبلمون، کم کاری و درجا زدن و بیهودگی ب چشم میاد ... 

آدمیزاد معطله باخودش .. خوش بحال اونکه مشغله ی خوب برای خودش پیدا میکنه و سروکارش با خدا میشه ..
پاسخ :

سن آدم ها رشد می کنه اما نسبت دلمشغولی های آدم ها نسبت به اقتضائات سنشون همونقدر مسخره باقی می مونه! در واقع اگر انسان رشد معنوی نکنه و خودش رو نسازه نسبت دلمشغولی ها به اقتضائات سنی افراد همیشه به یک میزان از مسخرگی قرار داره اگر عقبتر نره!


+

پاسخ خصوصی رو هم دادم

صحبتِ جانانه
۲۹ بهمن ۰۹:۲۷
مگر تو عفو کنی، ورنه چیست عذر من ای خدا؟
پاسخ :
+
پلڪــــ شیشـہ اے
۰۲ اسفند ۲۲:۵۸
خوبه که پرونده عیوب مون فقط زیر دست خود خداست و گرنه ...

پاسخ :
بله واقعا...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان