هبوط
یا دلیل المتحیرین
چی میشه که آدم ها به جایی می رسند که حتی وقتی از خدا حرف می زنند آدم احساس نمی کنه دارن حرف خدایی می زنند؟ گاهی آدم بوی بد و متعفن انحراف رو در لفظ به لفظ کلماتشون حس می کنه... نمیدونم ایراد از من هستش که نسبت به بنده های خدا بدبینم یا واقعا خدا خدا گفتن شون هم حقیقی نیست و دروغ ه؟ اصلا حرف حق یه رنگ و بوی خاصی داره... عطر داره. حرف حق اگر به حق گفته بشه تو جان آدم می شنینه اصلا... شاعر به حق گفته: "رنگ رخساره خبر می دهد از سر ضمیر..."
:::
تو سوره انعام آیات 22 تا 24، یه قضیه جالبی مطرح می شه. یه گروهی از آدم ها هستند که میان پیش خدا و "قسم می خورند" که از مشرکین نبودند اما خداوند متعال می فرماید "ببین چگونه به خودشون دروغ میگن"! این امر اونجایی اهمیت بیشتری پیدا می کنه و جالبتر می شه که خداوند متعال توی سوره نبا می فرماید: "لا یتکلمون فیها الا من اذن له الرحمان و قال صوابا". یعنی تو روز قیامت هر کسی حرف بزنه "درست حرف می زنه". درست حرف زدن هم اون قدر که من می دونم یعنی مطابق ملکات قلبی اش صحبت می کنه (نه اینکه راست می گه لزوما)... یعنی اون آدم ها -نه تنها باورشون که- "ملکه قلبی شون" این بوده که مشرک نیستند (موحد و مومن هستند) اما در حقیقت مشرک بودند...
وقتی حقیقت جلوه کنه و درون و باطن ما تمام و کمال نمایش داده بشه، چی می بینیم؟ خودمون رو می شناسیم اصلا؟ یا فرار می کنیم از خودمون؟ یا خودمون رو تکذیب می کنیم... می گیم نه! این من نیستم...! از خودمون چه تصوری ساختیم و اونجا با کی رویرو می شیم؟ با چی روبرو می شیم...؟ ببین چه خواهد شد که آدم کسی رو که بیش از تمام عالم دوست داره؛ بلکه تمام عالم رو برای او می خواد و می طلبه تکذیب می کنه... ما مشغول و دلخوشیم به آیینه ای که ظاهرمون رو نشون می ده و فراری و غافلیم از آیینه ای که حقیقتمون رو نمایش می ده... اگر راست باشه این حرف ها چه اوضاعی ه اون طرف خط ...
+
هر که دانست که منزلگه معشوق کجاست
مدعی باشد اگر بر سر پیکان نرود
صفت عاشق صادق به درستی آن است
که گرش سر برود از سر پیمان نرود
سعدی
دلمون زیادی گرفته...