حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

برخاک راه یار نهادیم روی خویش... بر روی ما رواست اگر آشنا رود...*

/ بازدید : ۲۱۲

یا رفیق

 

فوعزتک لو انتهرتنى ما برحت من بابک و لا کففت عن تملّقک ...**

 

به خودت قسم اگر من را از در خانه ات برانی، جایی نخواهم رفت... پشت در خواهم نشست... فریاد خواهم زد با همه جانم... اشک خواهم ریخت با همه وجودم... صدایت خواهم زد با همه امیدم... مدام می خوانمت... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق... یا رفیق...

 

مردم می گذرند... عابرها... مقیم ها... رفیق هایت... مشتری های ثابت و دائمی ات... مشتری های گذری و موقتت... به همه شان خواهم گفت... می گویم که رفیق خوبی هستی... می گویم که خیلی جای خوبی آمده اند... می گویم از همه خاطراتمان... از همه مهربانی هایت برایشان خواهم گفت... از همه رفاقت ها و دوستی هایت... از همه کمک هایت... از همه وقت هایی که عیب هایم را دیدی و پوشاندی ... از همه آبروهایی که دادی و حفظ کردی... داستان زندگی ام را می گویم برای همه... می گویم برایشان...

 

* حافظ

** فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی

۱
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان