حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

روضه...

/ بازدید : ۳۳۸

یا حـ سـ یـ ـن

 

ای فرس با تو چه رخ داده که خود باخته ای؟

مگر اینگونه که ماتی تو شه انداخته ای...؟

 

نیر تبریزی

 

 

این بیت روضه همیشگی ایت الله حاج آقا فاطمی نیا ست در روز عاشورا. همین تک بیت با مقدمه و توضیحات مختصری از آرزوی شهریار که ای کاش همه اشعارش را نمی داشت و به جای آن همین تک بیت برای او می بود. آدم که لطیف می شود دیگر نیازی به توصیفات و روضه های سهمگین نیست... گاهی همین تک بیت تکراری مردم را دیوانه می کند...

خدا ان شا الله سلامتش بدارد. می گوید اگر معتقدیم که اهل بیت نظر دارند به مجلس های روضه (نه اینکه حضور دارند! نظر دارند) و روضه های ما در محضر و منظر آنان بیان می شود، از من نخواهید روضه مکشوف بخوانم. دیده شده در عالم معنا که روضه سنگین خوانده اند و امام زمان بی هوش افتاده اند... (جملات و توضیحات از من است و عین کلمات ایشان نیست)

 

 

از سلیقه و منش ایشان می گویم. بدون هیچ نظری درباره بقیه روضه خوان ها. نمی گویم بقیه کار درستی می کنند یا نه. همگی روضه خوان ابا عبد الله هستند و ان شا الله مورد عنایت حضرتش.

 

۴

پیشنهاد

/ بازدید : ۳۲۸

یا حـ سـ یـ ـن

 

اگر غذا تو هیأت ها تون اضافه میاد، یا نذری دارید یا غذا از قبل تو منزل دارید و می خواین غذاها رو فریزری کنید به نظرم بد نیست یه سر بزنید جلوی بیمارستان های بزرگ دولتی و غذاهاتون رو اونجا هم توزیع کنید. شده در حد یکی دو تا غذا. معمولا افرادی که از جاهای دور مریض هاشون رو آوردن بیمارستان (وقتی بیمارستان دولتی میارن قاعدتا خیلی وضعشون هم خوب نیست با این وضع رسیدگی به بیمارها) جایی رو ندارن. چند ساعت توی بیمارستان دنبال کار مریضشون بودن. دغدغه سلامتی عزیزشون رو دارند و تو بیمارستان هم راهشون نمی دن و خیلی هاشون گرسنه و تشنه کنار خیابون یا توی ماشین هاشون می خوابن. یه غذای نذری دستشون بدیم کلی حالشون شاید خوب بشه. شاید دلشون حسابی گرم بشه به نگاه سید الشهدا. شاید دلشون شکسته باشه و دعاشون سقف آسمون رو سوراخ کنه برامون...

۳

فصل شکار

/ بازدید : ۳۲۰

یا حسین

 

فصل شکار داره می رسه... اما تو این فصل، من و تو شکارچی نیستیم... شکارچی یکی دیگه است... ما یا شکاریم یا تماشاچی... شکارچی اباعبدالله ه. تا تو کی یه مایه ای ببینه... تا تو قلب کی یه نقطه روشنی ببینه... تا دل کی اونقدر دور و بر کشتی آقا بچرخه تا قلاب سیدالشهدا بالاخره بهش گیر کنه... اندازه "حر" که اگر خون به دل بچه های ارباب ما کرد، اما مایه داشت... اما آزاده بود...

 

فصل شکار آقا داره میاد... همه شکارها هم میان... از لوطی ها و مشتی ها تا مقدس ها نماها و خشک مقدس ها. کلی آدم میاد زیر این خیمه که اصلا به قیافه شون نمی خوره این حرف ها... اما اتفاقا خریدنی هستن... که اگر خریدنی نبودن اینجل پیداشون نمی شد. دعوت نمی شدن... هر کی تو این دم و دستگاه اومد، هر جور که بود، اومده دم تیر شکارچی... تا کدوم شکار چشم این شکارچی رو بگیره...

 

:::

آقا...! دست و دل خانواده شما رو "حر" لرزوند... تا اونجا که نفرینش کردن... تا اونجا که براش مرگ خواستی... نفرینتم رد نمی شه... اون مرد. مادرش به عزاش نشست... اما چجوری؟ تو چه مسیری؟ تو کدوم راه؟

آقا...! ما هر کاری هم کردیم راه بر اهل بیتت نبستیم... بستیم؟

آقا...! همین چند وقت پیش بود که دخترت مقابلت ایستاد و عرض کرد از من راضی ه... نگفت؟

آقا...! درست ه که خیلی خراب کردم... درسته که "و افرط بی سوء حالی..." اما ما رو هم بخر... بخ ما گفتن شما جنی بنجلم می خری... اذن بده برات بگیرنمون... اذن بده آقا جونم...

۰
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان