چیری نمانده از منِ آن روزهای من...*
یا انیس من لا انیس له
"بیا تا برایت بگویم... چه اندازه تنهایی من بزرگ است..."
یکبار فاطمه ام برایم نوشت این کلمات را...
"و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد..."
از آن روز معنای جدیدی دارند...
"و خاصیت عشق این است..."
از آن روز عاشقانه ترین کلمه هایی هستند که می شناسم...
+
سخت می گذرند این روزها... خیلی زیاد... کمکم کنید همچنان با دعا...
می دانید؟ فکر کنم ناامیدی سخت ترین مرحله ای است که یک آدم باید طی کند تا خدا گره ها را باز کند... تازه اگر باز کند... دعا کنید باز کند...
دلمان گرفته است این روزها... زیاد گرفته
*مهدی فرجی
تعهد...
یا من هو فی عهده وفی
تعهد می دهم همونجور که اینجا از بی حجاب شدن یکی از دوستان خدا و عاشقان سیدالشهدا (ع) نوشتم، اگر معجزه شد، به عنایت و یاری خودش از لطف و هدایت و دست گرفتن ش هم بنویسم اگر خبردار بشم از این مطلب و عمری باشه. تا همه بدونیم و بفهمیم دعا اثر داره. تا بفهمیم خدا بنده هاش رو برای جهنم بردن نیاورده. تا همه بدونیم محبت اثر داره گرچه کسی سرپوش بذاره روش... که خود این از نذرهای مجرب است... ان شا الله
+
دعا لازمم برای یک معجزه... برای باز شدن قفل هایی که "کلیدش فقط به دست خداست..." (البته همه قفل ها رو خدا میبنده و خدا باز می کنه). برای قفل دل خودم هم... لطفا به هر آدم خوبی که می شناسید بگید که برای وقوع این معجزه و درست انجام شدنش و کامل انجام شدنش و با عافیت انجام شدنش و خیر بودن همه قسمت هاش دستش رو به دعا بلند کنه لطفا... ممنون می شم...
+
راستش یکی از حدس هام اینه: (گرچه که می دونم درست نیست)
تیرِ دعا به قفلِ درِ رحمتت نخورد
بگذار با کلیدِ گناه امتحان کنیم ....
دل مرگی...
یا طبیب القلوب
امروز فهمیده ام که بیچاره شده ام. دلم را از دست داده ام. تیره ام تیره ام تیره ام... اورژانسی طبیب قلب لازمم. به خدا دروغ نیست به امام حسین دروغ نیست. به امام حسین اغراق نمی کنم، به سیدالشهدا اورژانس لازمم... تو را به خدا یکی خدا را صدا کند... تو را به خدا یکی خدا را صدا کند... تو را به خدا قسمتان می دهم...
چهار قفله ام کرده اند. گیرم انداخته اند. چهارتا آدم گردن کلفت دست و پایم را گرفته اند و یکی دارد کتکم می زند. کلی پارچه هم کرده اند توی دهانم. معجزه می خواهم. معجزه می خواهم دوباره. دوباره معجزه چشمهایت را رو کن... گرچه تازگی ها فهمیده ام که کور بوده ام. به اندازه همه عمرم کور بوده ام. تا به حال هم معجزه چشمهایت را ندیده ام.... همه این حرف ها الکی ست... اما تو معجزه کن. نشان بده با زنده کردن این قلب، با زنده کردن این مرده با اجابت خواسته ام که می دانی "محی الموتی" تویی... آب عشقت را بزن به این دشت اگرچه که نمی دانم زیر این خاک "سنگ سخت است" یا "خاک نرم آماده رویش"... (اینها را باید با فریاد خواند. فریاد بزنید و بخوانید لطفا)
+
اینم برای خالی نبودن عریضه! برای شما که دلتان حالش خوب است و حواستان نیست که ممکن است روزی این دل چون آیینه تیره و تار شود...
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند
"دل مومن از کعبه بالاتر است"
هر دلی که حامل محبت امیرالمومنین علیه السلام است، حرمتش از کعبه بالاتر است!
پس ما که در مملکت شیعی زندگی می کنیم، از چپ و راست در اطراف ما کعبه است. خیلی باید مراقب باشیم دل های اینان را نشکنیم! آبروی مومنین را نبریم، خدای نکرده دل شکستن باعث ظلمت و بیچارگی انسان می شود. با این کارها انسان عاقبت به خیر نمی شود.
استاد فاطمی نیا
به غلامی تو مشهور جهان شدحافظ / حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد...*
یا من لا مفر الا الیه
بعضی ها هم هستند که می روند مثلا "خودشان" باشند، غافل از اینکه "نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ**"...
+
«إِلَهِی کَفَى لِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا***»؛ پروردگارا! مرا این عزّت بس که بنده تو باشم و این فخرم بس که پروردگارم تو باشی
* حافظ
** خدا را فراموش کردند پس به خدا هم آنان را فراموشی خودشان گرفتار کرد...(حشر/ ١٩)
***خصال/ شیخ صدوق/ جلد دوم صفحه ٤٢٠
٤٢.
دل اگر دل باشد...
هو اللطیف
گمان نکن که خورده ای به دیوار بی تفاوتی...
تو نمی دانی پشت این دیوار بی تفاوتی، چشمهایی هست که مدام نگران تواند. مدام چشم به راه موفقیت هایت نشسته اند. مدام چشم انتظارند تا پرواز تو را ببینند. چشم هایی که چقدر سرک کشیدند تا آن سوی دیوار تو را پیدا کنند و نفهمیدی...
اما می دانی؟ تو نباید شکوفه های فصل شکوفایی ات را با هوای این خزان بی قرار پیوند بزنی...
+
از قول من
به باران بی امان بگو:
دل اگر دل باشد
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
سید علی صالحی
میخانه طوس...
یا سریع الرضا.
آسمان دلگیر بود اینجا، زمینش خسته بود
قرنها بال کبوتر، پای آهو بسته بود
سرزمین عشق بود اما سلیمانی نداشت
ملک عاشقها هزاران سال سلطانی نداشت
باده نوشان شهرشان یک عمر بیمیخانه بود
دست پیمان بستهی این قوم بیپیمانه بود
تا سحرگاهی ورق برگشت و خوش شد سرنوشت
آمد و خاک خراسان تکهای شد از بهشت
کعبه و حج فقیران بود، میدانی چه کرد؟
آمد و ذیقعده در تقویم ما ذیحجه کرد
سرزمین تشنهی ما بعد از آن میخانه داشت
ساقی خوش ذوق در میخانه، سقاخانه داشت
بعد از آن دستان ما در دست گوهرشاد بود
مثل عیسی قبلهی ما پنجره فولاد بود
تا که او را دیده، بند از پای آهو وا شده
از همان روز است چشم آهوان زیبا شده
از همان روز است این دلها کبوتر می شدند
از تماس چوبپرها صاحب پر میشوند
چشم واکن کور مادرزاد! گنبد را ببین
نور صحن عالم آل محمد (ص) را ببین
چشم وا کن پارهای از پیکر پیغمبر است
یا علی گویان بیا! همنام جدش حیدر است
السلام ای شمس! محتاج نگاهی ماندهایم
در شب تاریک و مرداب سیاهی ماندهایم
یک نظر کن تا که از دیوار ظلمت رد شویم
شاهد «نورٌ عَلی نورِ» تو در مشهد شویم
قاسم صرافان
وسعت...
یا من الیه یرجع الامر کله.
خدا اراده کرده و مىخواهد که ما راحت باشیم؛ یُریدُاللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ. و این یُسر، یُسر وجود ماست، نه یُسر کارها و امور؛ چون کارها براى کسانى راحت مىشود که وجودشان راحت شده باشد. فراغت براى کسانى است که به وسعت قلب و سعهى صدر رسیده باشند.
دل آدمی بزرگتر از این زندگی است و این راز تنهایی اوست. او چیزی بیشتر از تنوع و عصیان را می خواهد. او محتاج تحرک است و حرکت، با محدودیت سازگار نیست، که محدودیت ها عامل محرومیت و تنهایی ماست. تو سعی کن امیر دنیا باشی، نه اسیر آن. اگر بخواهی امیر باشی و در باتلاق نمانی، باید هدف را فراموش نکنی و از حرکت چشم نپوشی. باید سنگ راه دیگران نباشی و گرد و خاک بلند نکنی.
نامه های بلوغ/ نامه سوم/ علی صفایی حائری (عین-صاد)
شرب مدام
هو الرزاق
وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (سوره انسان/ ٢١)
و پروردگارشان آنها را شرابى پاک و پاک کننده (از همه کدورتها) بنوشاند
بار خدای را عز و جل بر روی زمین بندگانی اند که آشامنده شراب معرفتند و مست از جام محبت [...] یکی را شراب معرفت از خمخانه رجا داد [...] یکی را از شرابِ وصلت از جام محبت داد، بر بساط انبساطش راه داد، بر تکیه گاه انسش جای داد [... و] یکی را از دیدار ساقی چندان شغل افتاد [پرداختن به کار بدون فراغت] که به شراب نپرداخت...
سَقَیتَنی کأساً فأسکَرتنی
فمِنکَ سُکری لا مِنَ الکأسِ [* و **]
* جام باده را به من آشاماندی و مستم کردی پس مستی من از توست نه از جام باده!
** کشف الاسرار و عده الابرار تالیف رشید الدین میبدی
*** [تیتر]
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما (حافظ)
****
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
خیام
![](http://bayanbox.ir/view/4462136200682580522/Wallpaper-Request-by-Finvara.jpg)
+
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم
از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیم
کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچکمان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم
گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»
قاسم صرافان
-
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۴ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۴ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۵ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۲ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۴ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۴ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۶ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۲ )
-
دی ۱۳۹۵ ( ۵ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۱ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
-
مرداد ۱۳۹۵ ( ۱۸ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۱ )
-
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۵ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۵ )
-
فروردين ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۴ ( ۹ )
-
بهمن ۱۳۹۴ ( ۷ )
-
دی ۱۳۹۴ ( ۳ )
-
آذر ۱۳۹۴ ( ۲ )
-
آبان ۱۳۹۴ ( ۴ )
-
مهر ۱۳۹۴ ( ۶ )
-
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
-
مرداد ۱۳۹۴ ( ۱۳ )
-
تیر ۱۳۹۴ ( ۱ )
-
قرآن گرافی (۳)
-
دعاگرافی (۱۰)
-
شعرگرافی (۴۴)
-
مذهب عشق (۶۰)
-
ز من بپرس که فتوا دهم به مذهب عشق (۱۶)
-
عارفانه ها (۲۶)
-
غریبه ای برای غریبه ای دیگر (۲۸)
-
همسنگرانه (۸)
-
شور زندگی (۲۵)
-
ذکر ایام (۵۳)
-
شرح پریشانی (۵۲)
-
دلتنگی ها (۲۷)
-
تو نوشت (۱۶)
-
شعر (۵۶)
-
داستانک (۴)
-
دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند (۴۹)
-
آدم ها (۳۰)
-
حرف دل (۱۰۲)
-
مسیر (۲۸)