من به آغوش پُر از مِهر شما محتاجم*
یا حـ ـسـ ـیـ ـن
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه عطری که سرش گم شده باشد...
سعید بیابانکی
این ماه که می رسد عاشقان اباعبدالله انگار که مجنون می شوند. خیلی ها از روزها و هفته ها قبل منتظرش هستند. خیلی عاشورا برایشان یک نقطه اوج معنوی و روحی است. خیلی ها را دیده ام که در نوشته هایشان و گفته هایشان مدام از این روزها می گویند. خیلی ها کار دست گرفته اند برای محرم. خیلی ها از همین الان کوله پیاده دوی اربعینشان را خریده اند و آماده اند...
اما من از ماه محرم فراری ام! سخت است برای من این ماه. خیلی سخت. آرزو داشتم که به این ماه نمی رسیدم. غم و غصه این ماه از توان من بیرون است...
اصلا حسودی ام می شود به این همه محبت و عشق. از این همه شور و شوق. از این که بعضی ها در روزهای محرم آب می شوند و من نمی شوم...
امیدوارم لااقل آقا دعوتم کند به نوکری گریه کن هایش تا کمتر فرصت کنم روضه بشنوم. که کمتر حسودی ام بشود...!
از همه التماس دعا دارم.
* عنوان از: وحید قاسمی