حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او / عکس خود دید گمان برد که مشکین خالی است *

/ بازدید : ۳۷۶

یا هو


توحید

"هست" او بس است. شما را برای "نیستی" افریده است...**

+

اگه قلب آدم از غیر خدا پذیرایی کرد دیگه خیلی سخت میشه موحد شدن. حتی اهل بیت رو هم اگر دوست داریم باید نظرمون به قله باشه. 

"وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ" (بقره/165)

یعنی ممکنه محبت های دیگه هم بیاد تو دل آدم اما اون چیزی که وقت انتخاب، وقت حرکت، وقت عمل اصلی ترین محرک انسانه، "محبت الهی"ه و بس ("و بس" معنی اخلاصه)...

مراقب قلب هاتون باشید. اگرچه (به نظر من) قلبی که توش محبت واقعی نسبت به بنده ای از بنده های خدا جریان داره راه رسیدن به خدا براش فراهمه... 

+

حب الله اذا اضاء علی سر عبده اخلاه عن کل شاغل و کل ذکر سوی الله (مصباح الشریعه/ ظاهرا منسوب به امام صادق است)

+

جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت / عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد ***


* حافظ

** ابو سعید ابوالخیر (اسرار التوحید/ محمد بن منور)

*** حافظ

**** حکایات و جملات ابو سعید خواندنیست. مرد عجیبی بوده.


+ دو سه ماهی به این قلب فشار آوردم. اجازه نفس کشیدن بهش ندادم. اجازه حرف زدن و ابراز وجود بهش ندادم. حالا امروز انگار که یک فنر خیلی فشرده رها شده باشد... خیلی دلتنگم... دعا...

۲
صحبتِ جانانه
۰۲ بهمن ۰۸:۱۵
دلتنگ کی
دلتنگ چی...
بعضی وقتا مشخص نیست!
پاسخ :
دلتنگ یکی که همون قدر که عزیز بود نامرد بود و من متنفرم از نامردی...

حوصله شرح قصه نیست...
یه دوست ...
۰۶ بهمن ۱۱:۰۳
چه پست خوبی ...


+قل اعوذ ب رب دلتنگی ...
پاسخ :

ناقابل :)

+

واقعا !

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان