حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

مرگ از آنچه فکر می کنیم نزدیک تر است...

/ بازدید : ۴۲۴

هو الباقی

 

یکی از همکارانم دیروز از دنیا رفت و به ماه مبارک نرسید... چهل و هفت هشت سال بیشتر نداشت...

 

 

ما پاییزیم و برگ برگیم ...رفیق

چون قاصدکی زیر تگرگیم... رفیق

تنها تنها مسافریم از دنیا

یعنی همه در گروه مرگیم... رفیق

 

میلاد عرفان پور

 

 

+

داشتم مطالب منتشر نشده وبلاگم رو نگاه می کردم دیدم کامنتی که برای یک نفر گذاشتم رو ذخیره کردم (برای یکسال قبل بود تقریبا). خوندمش و دوباره پشیمون شدم از این که برای یک نفری که انقدر اصرااااار داره به یک حرف غلط وقت تلف کردم. چرا واقعا وقتم رو تلف اینجور آدم ها می کنم انقدر؟

 

 +

دیگه از سن ما گذشته که این حرفها رو بزنیم اما خیلی خیلی دلم گرفته این روزها...

 

۶
صحبتِ جانانه
۰۴ ارديبهشت ۰۰:۴۸
توی آی سی یو
یه عالمه پیرمرد پیرزن بودن و منه جوان...
مرگ خیلی نزدیکه
منتهی وقتی زندگی مالی میشیم یادمون میره
ان شاءالله خدا بندازدمون روی فرکانس تشدید ذکر...
پاسخ :

زندگی مالی نمی شیم. غرق دنیا می شیم... غرق هااا... قرآن می فرماید: [از زبان کافران] یا لیتنی قدمت لـ "حیاتـ" ی... گویا اصلا زندگی اینجا نیست. ما اشتباه فهمیدیم...

 گفت که:

بستیم دل و نبست... رفتیم از دست

آیینه ما شکست ... رفتیم از دست

دنیا که گرفت دست بیعت از ما

از ما نگرفت دست... رفتیم از دست...

میلاد عرفان پور

 

+

دوست شما بود وبلاگ داشت و سرطانش دوباره عود کرده بود؟ ازشون خبری دارید؟

 

صحبتِ جانانه
۰۴ ارديبهشت ۰۴:۳۷
بله غرق:(



+بله ایشون دوستم بود
حالشون خوبه الحمدلله
ولی هنوز درگیرن
ان شاءالله خوب خوب بشن
پاسخ :
خدا رو شکر که بهتره. وبلاگش رو بست. درسته؟ یا جای دیگه می نویسه؟ انگار اون اواخر بعد از بستری شدن چندباره کمی حالش عوض شده بود.  احوالاتش رو که رصد می کردم احساس کردم کمی ... هیجی. درست یادم نیست... ان شا الله خوب خوب بشن در تمام معنای خودش...
سوته دلان
۰۴ ارديبهشت ۰۸:۳۷
سلام
خدا رحمتشون کنه...

همین هفته اول عید امسال، یه دختر ۱۶ ساله از بستگانمون رو از دست دادیم...
همینه متاسفانه...

+ خوبه که دلتون گرفته!
من اگر دلم نگیره تا مدت‌ها حالم خرابه چون حس میکنم قسی‌القلب شدم!

پاسخ :

عجب... چقدر سخته برای خانواده ش. من الان که فرزند دار شدن بهتر می فهمم که از دست دادن فرزند چقدر سخته. گاهی با خودم تصور می کنم اگر خدای نکرده صبح پا شم ببینم ... چه حالی میشم؟!

 

من توی کودکی یه رفیق 6 ساله از دست دادم. هنوزم اعلامیه ترحیمش رو دارم. من 8 یا 9 ساله بودم. پشتش شعر "شربتی از لب لعلش نچشیدیم برفت" رو نوشتم.

درخت بلوط
۰۴ ارديبهشت ۰۹:۰۷
اینقدر میترسم از هر روزی که میاد. نه از پیر شدن نه. از مردن. اصلا آماده نیستم
پاسخ :

کدوممون آماده ایم؟ شما که هر روز با نشانه های مردن و مرگ دیگران دست و پنجه نرم می کنید... ما چی بگیم؟

 

رئوف ..
۰۴ ارديبهشت ۱۵:۲۵

بندگانشان دلخوشان و بندگیشان بینشان

خوان‌هاشان بی‌خمیر و باده‌هاشان بی‌خمار.



چند روزی دنبال فرصت بودم بیام اینجا گشت و گذاری بزنم تو نوشته هاتون. خدا رو شکر امروز این فرصت حاصل شد.

بهره مند شدم بحمدالله.


موفق باشید.

پاسخ :
سلام . خیلی خوش آمدید به اینجا :) گفت در خانه ما رونق اگر نیست (ان شا الله) صفا هست... به واسطه حضور رفقایی مثل شما :)
صحبتِ جانانه
۰۶ ارديبهشت ۰۶:۱۲
وبلاگش رو بست فکر می کنم

درگیره با بیماری و فعالیت مجازی نداره دیگه
متوجه نمیشم منظورتون چه احوالی هست
ولی خدا کنه احسن الحال بشه احوال این دوست و ما
پاسخ :

آره بست. گفتم شاید جای دیگه بنویسن.

 

حال روحی. این طور یادم میاد که اواخر احساس می کردم وبلاگشون اون حال معنوی و عطر و بوی رضا رو نداره دیگه. به نظرم می رسید کمی کم شده. البته شاید طبیعی باشه. شایدم اصلا اینطوری نبوده و من اینطوری حس کردم و شایدم من شامه معنوی ام رو از دست داده بودم و حس نمی کردم.  اصلا امیدوارم من اشتباه کرده باشم. به هر صورت ان شا الله دعاتون مستجاب بشه در حق او و همه ما...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان