حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

محبوس قفس

/ بازدید : ۵۸۸

یا کریم الجود

 

می گویند شاخص نماز است.  ببین نمازهایت چقدر فرق کرده اند. ببین حضورت در نماز، خضوع و خشوعت در برابر پروردگار، تذلل و خاکساریت در مقابل او بیشتر شده است یا نه؟ اگر نه، یک جای کارت می لنگد...

 

:::

یک هفته از میهمانی ات گذشته است و شاخص می گوید که فرقی نکرده ام... بدتر هم شاید شده ام... نمازها می گویند گند زده ام... خراب کرده ام ... حرام کرده ام... شاخص می گوید که بهره ای نبرده ام از سفره گشاده ات... انگار که هنوز بر سفره ات مرا ننشانده ای... یا ننشسته ام؟ چرا سهمی نداشته ام؟ مگر دعوتم نکردی؟ مگر پناهم ندادی؟ مگر خودت سحرها ... نکند عادت است؟ من زود باورم... می دانی؟ ساده ام ... گفته اند خدا صدا کرده و من باور کرده ام... می دانی؟ گفته اند خدا دعوت کرده و من هم دویده ام ... گفته اند پناه می دهی و من با بی پناهی ام به جستجوی آغوش گرمت آمده ام...

روی سال های قبل حساب کرده ام. روی استقبال گرم سال های قبلت. روی آغوش گشاده ماه های رمضان پیشین... روی سفره ات که باز بود و رنگین... روی لبخندهای شیرین ات ...

 

:::

قبول! رجب به بطالت گذشت و شعبان هم حرام شد... قبول! آماده نبودم ... اما مگر پارسال بودم؟ یا سال قبلش؟ یا قبل ترش؟ من هیچوقت آماده نبودم... همیشه خدا یکی دو ساعت مانده به آخر شعبان، تند تند خوانده ام که الهم ان لم تکن غفرت لنا فیما مضی من شعبان... و پریده ام توی ماه مبارکت... توی آغوشت ... بد عادت شده ام؟ خودت کرده ای. کار خود خودت است...

 

:::

حالا این شب جمعه، بی دفاع نیستم! خودت را به رخ خودت خواهم کشید... تند تند می خوانم برایت که أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ مَنْ أَدْنَیْتَهُ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى الْبَلاَءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ.... تو اهل آواره کردن مهمان نیستی... تو اهل به بلا سپردن آنکه رحمتش کرده ای نیستی... و چه بلایی بالاتر از اینکه با تو حرف بزنم و نشنوی؟

تند تند برایت می خوانم که و لیس من صفاتک یا سیّدی أن تأمر بالسّؤال و تمنع العطیّة و انت المنّان بالعطیّات ... حالا که خوانده ای ، حالا که آمده ام ، کدام صاحب سفره کریمی گذشته مهمان را به رخش می کشد؟ اصلا ما انا و ما خطری؟ من چی ام و چه ارزشی دارم  که روی بگردانی از من؟ امسال را هم با من مدارا کن ای خدای خوب...

 

:::

ما سوخته مرغان جراحت نفسیم

در آه و فغان دوش به دوش جرسیم

 

محبوس قفس نکرده ما را صیاد

ما از پر و بال خویشتن در قفسیم...

 

طالب آملی

۲
پلڪــــ شیشـہ اے
۰۴ خرداد ۰۲:۱۱
وای از نفسم که مرا  ...
پاسخ :

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

به هوای سر کویش پر و بالی بزنم...

صحبتِ جانانه
۰۵ خرداد ۰۲:۲۸
سلام و رحمت الله
یاری فکری مخاطبان گرامی مورد نیاز است
http://besme-rabbel-hossein.blog.ir/post/438
پاسخ :

سلام. چشم  اگر چیزی بود ان شا الله :)

البته حتما به وفور مطلب  دریافت خواهید کرد و حرف های ما تکرار مکررات خواهد بود

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان