و سلاحه البکاء...
یا من اسمه دوا و ذکره شفا.
نوزادها را دیده اید؟ همه احتیاجاتشان را فقط با گریه بر طرف می کنند. گریه می کنند و گریه می کنند و بالاخره کسی بلند می شود تا ببیند او چه می خواهد. غذا می خواهد؟ تشنه است؟ حوصله اش سر رفته؟ کسی اذیتش کرده؟ خسته شده؟ خودش را کثیف کرده؟ ترسیده؟ ...
بچه ها وقتی با پدر و مادرشان بیرون می روند، وقتی خسته می شوند، وقتی می فهمند که دیگر نمی توانند راه بروند دستهایشان را بالا می گیرند و زار می زنند. آنقدر زار می زنند تا "در آغوش پدر و با پاهای او و با قدم های او" به مقصد برسند...
آن روزی که بفهمیم هیچکاری از ما نمی آید، وقتی بفهمیم که چقدر ناتوانیم ، آن روزی که از بی عرضگی و ناتوانی مان دست های گدایی را بالا بیاوریم و زار بزنیم می رویم در آغوش خدا. آن وقت است که انسان "در آغوش خدا با قدم های او و با سرعت رب العالمین" حرکت می کند. اگر می خواهید زود برسید باید دستهای گدایی تان حقیقتا در بارگاه خدا بالا باشد. کجا می خواهید بروید؟
پیامبر خدا فرمودند:
کودکان را به خاطر پنج چیز دوست میدارم:
اول: کودکان راحت و زیاد گریه میکنند.یعنی رقیقالقلب هستند.
دوم: کودکان با خاک انیس و هم بازی هستند.
سوم: دعوا میکنند ولی کینه به دل نمیگیرند.باز فردا روز از نو،دوست میشوند.
چهارم: چیزی را ذخیره نمیکنند و به فکر فردا نیستند.یعنی حرص و طمع ندارند.
پنجم: میسازند و دل نمیبندند.یعنی به هیچ چیز دلبستگی ندارند.
مواعظ العددیّه، ص۲۵۹
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله):