حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود...

/ بازدید : ۳۷۲

یا قدیم الاحسان

 

ظَلَمْتُ نَفْسی وَ تَجَرَّأتُ بِجَهْلی وَ سَکَنْتُ اِلی قَدیمِ ذِکْرِکَ لی وَ مَنِّکَ ...

روی گذشته خودم نه! اما رو گذشته تو خیلی حساب کردم ... با همه بدی ها و افتضاحاتی که داشتم باز تو بغلت بودم... دوستم داشتی... حس می کردم دوست داشتنت رو... با تمام وجودم لمس می کردم محبتت رو... بازم  من رو تو بغل خودت بگیر ... من به بغل تو عادت کردم ... دلم می خواد پاهام رو جمع کنم تو دلم و لای دست های لطیف تو بخوابم ... دلم برای روزهای بچگی م  که وقتی دلم می گرفت با این تصویر به خواب می رفتم تنگ شده... دلم برات تنگ شده ...

یادته با من چطوری بودی؟ من این فرازها رو زندگی کردم... اینها برای من لفظ نیست... بچگی من ه... اینجوری بودی با من:

 

اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ

کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ‏

وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ

وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ‏

وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ

وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ‏

 

من رو لوس کردی... بد عادتم کردی... زیادی تحویلم گرفتی ... من ظرفیتش رو نداشتم... چه زود گذشتن این روزهای خوب ... دلم برات تنگ شده ... برای لبخندهات ... برای مهربونی هات ... برای تنهایی ها و حرف های توی خلوت نیمه شب  هامون... دلم برات تنگ شده ...

۲
پرواز ...
۲۱ مهر ۰۶:۲۹
ربِ اَنزِلنی مَنزلا مُبارکا ...
مرا در جایی پر برکت منزل ده ، جایی شبیه ِ آغوش ِ خودت ...
پاسخ :

یا شایدم "رب ابن لی عندک بیتا..."

این دعای آسیه بود در وسط ظلمت کاخ فرعون... بغل خودت ... بغل خود خودت...

صحبتِ جانانه
۲۱ مهر ۱۹:۳۷
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
****** **** *********
پاسخ :

سلام

همین فرمایش شما مصداقی ه برای بعضی از فقرات این متن

ان شا الله خدا ما رو و شما رو و اهل مون رو از صالحین قرار بده

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان