حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

یک سوالی دارم...

/ بازدید : ۵۱۰

هو العلیم


این هفته بعد از جلسه با استاد کمی بحث کردم. تا سه سال پیش مدام بحث می کردم! استاد مشکلی نداشت. با تواضع و سعه صدر و گشاده رویی پاسخ می داد. اما احساس کردم حوصله اطرافیان سر می رود. دوست دارند بعد جلسه بنشینند و ا این گپ های سیاسی دم دستی بزنند با استاد. من هم فتیله را پایین کشیدم. این هفته هم اولش بی خیال شدم. اما بعد خود استاد آمد و نشست همان اطراف. با دو سه نفر از همان دور و بری ها. اتفاقا بحث رسید به مباحث جلسه و خوب طبعا من هم وارد صحبت شدم و سوالم را پرسیدم. البته مقداری عجله داشتند. باید می رفتند فرودگاه. صحبت ناقص ماند. (البته احتمالا این هفته به سبک سران مملکت که تریبونی مناظره و مباحثه می کنند، جواب ما را بالای منبر می دهد!) . آخر بحث اما رسید به این سوال که "تکلیف و وظیفه روی چه مبنایی برای انسان شکل می گیرد؟ آیا محاسبه های عقلی (عقل دینی فرض بفرمایید) روی این امر تاثیر دارد یا نه؟"

من می گفتم دارد. ایشان می گفت ندارد. جنگ بدر را مثال می آورد که هیچ توجیه عقلایی پشت آن نبود الا اعتماد به وعده های الهی و اعتماد به رسول الله. آخر سر هم گفتند "باید بروم. برو بیشتر فکر کن! محاسبه روی وظیفه تاثیری ندارد". اما من هرچه توی این هفته فکر کردم نتیجه عکس گرفتم...


+ جمله مرحوم علی صفایی خیلی عمیقه... خدا رحمتش کنه...

۹
آرزوهای نجیب (:
۱۸ آبان ۲۳:۰۹
من سر در نیوردم از پستتون :|
پاسخ :

چیز مهمی نبود.


+

 از اثرات همنشینی با بقال جماعته :| حتما توی داستان بعدی به این اثر توجه داشته باشید که خیلی مهمه :دی

سر گشته
۱۸ آبان ۲۳:۱۷
خب اعتماد به وعده ی الهی و پیامبر ص که اوج عقلانیت هست
مبنا و تعریف یکسانی از عقل ندارید احتمالا وگرنه واضحه که شما درست میگید
پاسخ :

نه! اعتماد که عقلانیت نیست. عقلانیت یعنی محاسبه ضرر و زیان. می شه بگیم وعده های الهی هم جزئی از محاسبه باشه البته.

+

اتفاقا نکات خاصی توی حرفشون هست. ایشون محاسبه رو نفی نمی کنند اما می گن روی حساب و کتاب نباید عمل کرد. مومن روی این چیزها عمل نمی کنه. مثلا نمی گه اونها ١٠٠٠ نفرند ما ١٠ نفر پس عقب نشینی می کنیم. یا مثلا در داستان حضرت یوسف، زلیخا دربهای متعددی رو چند قفله کرد (و قلّقت الابواب) و حضرت یوسف رو هم مجبور کرد. محاسبه می گه چی؟ می گه مجبورم دیگه! رزق من غیر حسابیه که رسیده! اما حضرت یوسف یه کار "غیر عقلایی" کرد. به سمت دربهای چند قفله دوید. خدا هم که رفتار او رو مشاهده کرد، درب های چند قفله رو برای او باز کرد و او رو نجات داد. او روی محاسبه عمل نکرد روی محاسبه هم نتیجه نگرفت! روی آیات مربوط به جنگ بدر تامل کنید می بینید نکات ویژه ای از این دست اونجا هست. (آیات سوره انفال). همه این حرف ها تقریبا حول مفاهیم آیات "" وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ" مطرحه. حالا تا این هفته ببینیم دقیقا درست فهمیدم یا نه

آرزوهای نجیب (:
۱۹ آبان ۱۱:۴۳
:|
پاسخ :

شوخی های من رو جدی نگیرید ها! همه اش الکی ه... اگه ناراحتتون می کنه بگید لطفا.


+

درباره موضوع پست هم واقعا چیز مهمی نبود. اصلا می خواستم حذفش کنم. یه مطلبی بود که از استادی پرسیدم که نه مقدماتش رو نوشتم نه نتیجه نهایی و پاسخش رو می دونم. البته تو جواب کامنت جناب سرگشته کمی توضیح بیشتری دادم. اگر قسمت خاصی اش توضیح می خواد بگین عرض می کنم خدمتتون.

E T
۱۹ آبان ۲۰:۰۵
باید تعاریف را دقیق مشخص کنید. درست همانجا که فرمودید "عقل دینی فرض بفرمایید".
 منظور از عقل چیست. عقلانیت علوی یا اموی. فرق می کند. معاویه باهوش بود اما عاقل هم بود؟ چیزی شبیه به داستان زاهدی که به ظالمی گفت تو زاهدتری از من که من از دنیا گذشتم، تو از عقبی.
پاسخ :

نه دیگه! عقل دینی در برابر عقل مادی. معاویه نهایتا عقل مادی داشت نه دینی. یعنی می تونست دو دوتا چهارتا های دنیایی رو حساب کنه. شما که اهل مطالعه و دقت هستید این خطبه امیرالمومنین در نهج البلاغه رو هم ببینید :

خطبه 146 ظاهرا با عنوان :

و من کلام له علیه السّلام و قد استشاره عمر بن الخطاب فی الشخوص لقتال الفرس بنفسه

عمر از ایشون راهنمایی خواسته درباره جنگ با ایران که خودش بره یا نه و دوتا سوال دیگه. این عبارات رو ببینید:

إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ لَمْ یَکُنْ نَصْرُهُ وَ لاَ خِذْلاَنُهُ بِکَثْرَةٍ وَ لاَ بِقِلَّةٍ وَ هُوَ دِینُ اَللَّهِ اَلَّذِی أَظْهَرَهُ وَ جُنْدُهُ اَلَّذِی أَعَدَّهُ وَ أَمَدَّهُ حَتَّى بَلَغَ مَا بَلَغَ وَ طَلَعَ حَیْثُ طَلَعَ وَ نَحْنُ عَلَى مَوْعُودٍ مِنَ اَللَّهِ وَ اَللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ وَ نَاصِرٌ جُنْدَهُ 

 

دقیقا در نفی محاسبه عقلاییه.  اصلا بحث بحث یه آدم غیر مومن نیست. یه آدم دین مدار آیا باید تکلیف خودش رو بر اساس محاسبه تشخیص بده یا بر مدار دیگری (که من نمی دونم) تشخیص بده؟ محاسبه دینی. بر اساس شرع. الان جزو شرایط امر به معروف و نهی از منکر احتمال تاثیره. یعنی محاسبه. یه موقع از دین هدا طرف رو کلا زده نکنی. روی دنده لجبازی نیفته. بدتر نکنه. دور تر نره. اینها محاسبه نیستن پس چی هستند؟ اصلا صلح امام حسن صلح حدیبیه چه جوری جمع می شه با این حرف ها؟ می دونید چی می خوام بگم؟ و خیلی مسایل دیگه. ان شا الله فردا صبح حل بشه...

سر گشته
۱۹ آبان ۲۲:۱۱
خب مگر ما چطور به وجود خدا و توحید و نبوت و معاد و ... ایمان آوردیم؟ اینها که اصول هست و باید با عقل رسید. مگر چطور به صدق کلام وحی یا کلام معصومین علیهم السلام رسیدیم؟ این هم که از عقل بوده..
خودتون هم که آیه رو فرمودید. پس باز هم فکر می کنم نظر شما دقیق تر هست. ما وقتی از عقل صحبت می کنیم از عقل مادیون که صحبت نمی کنیم. از همین عقلی صحبت می کنیم که در اسلام گفته شده که همه ی حساب و عقاب بندگان خدا متوجه عقل شون هست. اگر به بهشت می رسند از وجود عقل هست و ... .
پاسخ :

درسته اما حرف سر " عمل مومنانه "است. بذارید یه مثال بزنم. نمی دونم شما خانم هستید یا آقا. فرض می کنم آقا هستید! اگر سن شما حدود 25 سال باشه, در اواخر تخصیلتون باشید شغلی نداشته باشید هنوز، سربازی نرفتید، درآمدی ندارید و ... و یک مورد بسیار خوب ازدواج برای شما پیشنهاد می شه. آیا قدم جلو کذاشتن "عاقلانه" است؟ آیا عقلای قوم چنین کاری می کنند؟

اما در قرآن آمده : "اِن یَکوُنُوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ الله مِن فَضلِهِ" یا پیامبر فرمود :"مَن تَرَک التَزویج مُخافَه العیله فَقَد ساء ظَنَهُ بِالله عَزوجَل اِنَّ اللهَ یَقول: اِن یَکوُنُوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ الله مِن فَضلِهِ". کی حاضره ازدواج کنه بر اساس وهده قطعی الهی؟ یا حاضره بچه دار بشه برای وعده قطعی الهی "وکاین من دابه لا تحمل رزقها؛ الله یرزقها وایاکم و هو السمیع العلیم" یا "و لا تقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم و ایّاهم"... عاقلانه تلقی نمی شه. در محاسبات نمی گنجه اما مومن اعتماد به وعده خدا می کنه...

 

این حرف استاد بود. حرف من اما این بود که وظیفه بر اساس محاسبه شکل می گیره و شما مکلف به عمل به وظیفه اید... مثلا درسته خدا وعده داده "إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَیستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یسْتَقْدِمُونَ" یعنی اجل انسان سر وقتش میاد و جلو و عقب نمی شه اما این دلیلی بر این نیست که شما بی محابا مثلا با دشمن درگیر بشی. بدون هیچ ملاحظه و احتیاطی از سنگر بیرون بزنی و در برابر تیر دشمن به سوی او حرکت کنی. بی دلیل. احتیاط هم شرط عقله هم دستور دینی. "لَا تُلْقُوا بِایدیکمْ اِلَی التّهْلکهِ"... اگر کسی احتیاط کرد و محاسبه کرد تکلیف دینی اش رو انجام داده.

 

حالا جمع بندی این دو حرف چگونه است؟ نمی دونم. کلاس هم این هفته نبود و هفته بعد هم نیست متاسفانه...

E T
۲۰ آبان ۱۰:۱۸
البته اهل آن چه گفتید نیستم :دی.
راستش کمتر دیده ام دو جز برای عقل قائل شدن به صورت عقل دینی و مادی. عقل را بیشتر در برابر جهل دیده ام. یادم می آید جایی در تعریف عقل می خواندم عقل آن چیزی است که خداوند با آن پرستش شود. یا سخنی چیزی شبیه به این. احساس می کنم بحث شما بیشتر همان، "نتیجه یا وظیفه" و یا "مصلحت یا حقیقت" خودمان است.
+
این جمله از شریعتی جمله دقیقی است. مفید است حتی اگر ربطی به بحث شما نداشته باشد :)   هیچ "مصلحت"ی به اندازه خود "حقیقت"،  مصلحت نیست.
پاسخ :

حرفتون درسته اما این تقسیم بندی عقل نیست بلکه مطلب اینجاست که عقل که قوه سنجش انسان ه (تعریف عقل از دیدگاه من) با چه مقدماتی کار می کنه. یعنی اینها به عقل برنمی گرده بلکه به مقدماتی بر می گرده که عقل برای سنجیدن ازشون بهره می بره. به این لینک توضیح خوبی بیان کرده:

اینجا رو ببینید لطفا: +

 

+

اون فرمایش تون هم روایت ه: العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان

درباره عقل و جهل هم درسته. جهل گاهی در برابر علم و گاهی (مخصوصا در نگاه دینی) در برابر عقل به کار رفته. فکر کنم با همون تعریفی که از عقل کردم (قوه سنجش) بشه به نحوی جمعبندی کرد بین این حرف ها. اما یه احتمال هم هست و اون اینکه عقل در بخش هایی عرفی و در بخش هایی حقیقی و دینی منظور باشه چه در روایات و چه در همین مباحث. باید از اساتید فن پرسید.

+

گمان نکنم با درکی که من دارم از این بحث و این واژه ها بحث "نتیجه یا وظیفه" و یا "مصلحت یا حقیقت" باشه. مثالی که برای جناب سرگشته (کامنت دوم) زدم فکر کنم روشنگر باشه. ممکنه جاهایی نزدیک بشه اما دقیقا اون نیست. گرچه در بحث "مصلحت یا حقیقت" من جمله دکتر شریعتی رو بیشتر شاعرانه می بینم تا دقیق. در نظر اول و نگاه اول قبول ندارم حرفشون رو با این اطلاق لااقل. اما بیشتر فکر کنم شاید درک درست تری بهش پیدا کنم.

سر گشته
۲۰ آبان ۲۱:۱۲
خب عقل از نظر دین یعنی همین دیگه.. یعنی اعتماد به خدا یعنی مبنای محاسبه رو مسبب الاسباب قرار دادن نه مسائل و وسایل بی نقش و بی اثر مادی.
عوام هم از بی عقلی شون هست که چیزی خلاف عقل رو عقل به حساب میارند وگرنه عقل و عقلانیت همینه دیگه و خلاف این ها عمل کردن یعنی بی عقلی.
محاسبه و عقل یک چیز رو میگن و نه دو چیز البته به شرطی که محاسبه عقلانی باشه و نه مادی

به نظرم به جای توجه به تعاریف عوامانه و بعد ایجاد تعاریف و توجیهات دیگه بهتره تعاریف رو از پایه اصلاح کنیم و تعریف درست عقل و عقلانیت رو مطرح کنیم تا کمتر هم برای مردم سوء برداشت و سوء تفاهم بشه.
پاسخ :
الان توضیح شما درباره مثال های بنده مخصوصا مثال ازدواج چیه؟ یعنی اگر کسی ازدواج نکنه وقتی پول نداره "بی عقله"؟ دین این کار رو رد می کنه؟ دین این کار رو بی عقلی می دونه؟ در من فکر نکنم. حالیکه دیگری با اطمینان به وعده خدا عمل می کنه... کدوم عاقلانه است؟ حتی بالاتر کدوم یک عمل مومنانه تلقی میشه؟ اولی که مطابق با محاسبات عقلی و احتیاطات عمومی تصمیم می گیره یا اونی که بر مبنای وعده الهی تصمیم می گیره؟
سر گشته
۲۲ آبان ۲۱:۰۷
بله.. البته نمیشه گفت بی عقله ولی این عملش غیر عاقلانه ست
مسلما اونی که بر مبنای وعده ی الهی عمل میکنه عاقلانه ست
پاسخ :

منم نگفتم بی عقله. راستش فکر کنم باهاتون موافق نیستم تو بخش دوم. قرآن وقتی درباره عقلا و کسانی که عقل دارند صحبت می کنه اتفاقا دم از مسایل و تدبرهای اولیه میزنه. مثلا این آیه رو ملاحظه بفرمایید: ام تحسب انَّ اکثرهم یسمعون او یعقلون؟ ان هم الا کالانعم... (سوره فرقان آیه ٤٤). در برابر مثل چهارپا عمل کردن رو عاقل بودن لحاظ کرده. یعنی سطحی تقریبا اولیه. یا آیه ١٠٠ سوره یونس: ما کان لنفس ان تومن الا باذن الله و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون. یعنی کسی که ایمان آورد عاقل است. یا می فرماید "و قالوا لو کنا نسمع او نعقل، ما کنا فی اصحاب السعیر" (سوره ملک ١١) مگه کسی که احتیاط می کنه یا الان بر اساس مصالحی دیر ازدواج می کنه که بنیان مالی او قوی تر بشه جهنمی می شه؟!. حتی جالب تر اینکه وقتی گزارش دشمنان و کفار رو هم میده اونها رو با یک چوب نمی رونه و می فرماید "اکثرهم لایعقلون" مثلا مائده آیه ١٠٣.

عقل هم مراتبی داره. قبول دارم. (البته شما فرمودید که اونی که ازدواج نمی کنه عملش غیر عاقلانه است که من اصلا قبول ندارم این رو. ممکنه هر دو عاقلانه باشه که باز سوالم اینه که تکلیف و وظیفه جایگاهش کجاست و شرایطی که بر انسان بار میشه چطور شکل می گیره؟ بر چه مبنایی؟) و احتمالا درست جواب در همین نقطه است. که باید فکر کنم. فقط می مونه اینکه اختلاف رفتار ائمه به چه صورت توجیه بشه این میان...

سرگشته
۲۳ آبان ۲۲:۰۶
در مورد آیه اول من سطح اولیه رو برداشت نکردم. همه دارن از یک حقیقت واحد میگن. سطح بندی ای برداشت نکردم
نه ازدواج ظاهر امر هست اصل بر رضای الهی هست یعنی در واقع کسی که خلاف رضای خدا عمل کنه جهنمی میشه. بعلاوه ازواج واجب الهی نیست که تارکش بشه جهنمی و مبغوض
نه کسی کارش غیرعاقلانه ست که به خدا و وعده ی خدا اعتماد نمی کنه. به تاخیر انداختن ازدواج بخاطر بی اعتمادی به وعده ی خدا غیر عاقلانه ست وگرنه خود ازدواج که واجب نیست.  بی اعتمادی یعنی همون ناامیدی که گناه کبیره ست.
وظیفه و تکلیف از حدود الهی هست که همه بر مبنای عقل هستند.

خودتون نظرتون درست بوده فکر می کنم.
 این تفکر و بحث ها باعث خیر هستند.
پاسخ :

البته ازدواج واجب میشه وقتی احتمال به گناه افتادن بده آدم...


+

ممنون از همفکری هاتون. کمک بزرگی بودند. حتما خیر هستند. حتما. ان شا الله که نافع هم باشه...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان