حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

و بعد فراموش می شویم...

/ بازدید : ۶۵۰

یا خیر ذاکر و مذکور


در محل کار اتاقم را عوض کرده اند. در واقع یک نفر را بیرون کردند و من (با همان کار قبلی) رفته ام در اتاق او مستقر شدم. حتی راهش ندادند وسایل شخصی اش را جمع کند. ریختند توی یک کیسه و بردند گذاشتند توی انبار تا تکلیفش معلوم شود. طرف آدم سابقه ای بیست و نه ساله داشت. مشکلاتش اگر حل می شد شش ماه دیگر بازنشسته بود. آدم اهل رجز خواندن و فحش دادن هم بود. قلدر مآب بود کمی. مخصوصا در برابر ضعیف تر ها. اما بیرونش کردند. بدجور هم. هیچ کاری هم نمی تواند بکند. شنیده ام روزها می آید توی پارک روبروی اینجا می نشیند...

اتاق را که تحویل گرفتم (مجبورم کردند در واقع!) خیلی تغییر دادم. توی این اتاق تنها هستم. کسی نیست. دست خودم است همه چیز. از آن اتاق شلوغ قبلی یک اتاق تر و تمیز در آمده که تا به حال هرکسی آمده است کلی کیف کرده، تبریک گفته و اظهار تعجب و شگفتی که چقدر خوب چیدمان شده. اما من در جواب همه شان لبخندی زده ام، تشکری کرده ام و بعد گفته ام "جای تبریک نیست! اصلا چیز تبریک گفتنی ای نیست"

خیلی این روزها فکر کرده ام به اینکه این اتاق ها لنگی است که امروز برای من است و فردا برای کسی دیگر. نه عزتی دارد و نه آبرویی می آورد. اگر کسی دل بست باخت. عاقبت آن بنده خدا منتظر همه ماست. یکروز وسایل ما را بیرون می ریزند. یک روز نه که وسایل ما را از اتاق ها، که همه آنچه از ما پیش آدم هاست، توی ذهنشان، توی دفترشان، توی خاطراتشان، توی وسایلشان، توی قلبشان... یک روز می برند توی بایگانی راکدها... یک روز تمام می شویم. هر چقدر هم که قلدری کنیم یک روز دوران ما هم می گذرد. موش می شویم و دممان را می گیرند و بیرونمان می کنند... و بعد، خیلی ساده، فراموش می شویم...

۲
الـ ه ـام 8 عـظـیـمـی
۱۶ شهریور ۱۶:۱۵
یا خیر ذاکر و مذکور...
پاسخ :
ای بهترین "یاد کننده"
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
۱۶ شهریور ۱۷:۱۳
"این میزها به کسی وفا نکرده" میشه دیگه!!

دنیا هم همینه یروز بیرونمون میکنن!!

پاسخ :
درسته همونه! اما این مثل جالبتری ه! قدیم ها توی حموم عمومی ها لنگ بوده که هر کسی استفاده می کرده و پس می داده و بعد یه نفر دیگه. یه رفیق داشتم خیلی این مثل رو به کار می برد! 

+ موقع تایید یه بار جواب دادم مثل اینکه پاک شده. ببخشید!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان