حَضرَتِ آب

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم ...... «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

اگر در دیده مجنون نشینی...

/ بازدید : ۲۷۷

 یا خَبیراً بِفَقری وَ فاقَتِی * و **

وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْت...

از دعای هفتم صحیفه سجادیه است درباره درخواست رفع غم و اندوه از خداوند. این روزها به توصیه رهبر انقلاب صدا و سیما زیاد می گذارد. یعنی که خدایا مرا به حسن نظر در آنچه از آن به تو شکایت می کنم نایل کن. ترجمه درست است اما یک مشکلی هست و آن اینکه این "حسن نظر" را به چه کسی بر می گردانی؟ به خداوند یا به بنده؟ مترجمان اغلب به خداوند برگردانده اند. یعنی که خدایا مرا به حسن نظر خودت  به آنچه از آن به سوی تو شکایت دارم (خوب نظر کردن به مشکلی که دارم و حل آن برای من) نایل کن. ("حسن نظرک" مثلاً). البته این ترجمه غلط نیست. اما دیگرانی هم بوده اند که این را به بنده برگردانده اند. من این را زیباتر می بینم. اگرچه می تواند هر دو هم درست باشد. ظرفیت متن است. چه ایرادی دارد؟ معنی اش این من شود: خدایا مرا به درست دیدن آنچه از آن به تو شکایت می کنم نایل کن... بگذار خیریت آن را ببینم. بگذار دست تدبیر تو را ببینم. بگذار بفهمم که هر چه تو برای من پیش می آوری خیر من در همان است. درست ببینم و شکایت بی جا نکنم... بزرگ بشوم ... بالا بروم و از بالا بر این مشکلات و مصائب نگاه کنم...

 

* از دعای کمیل است. ای آن کسی که به فقر و بی چیزیم آگاهی... (خبیر را برخی گفته اند عالم به حقیقت و کنه امور)

** مانده ام که کدام اسنت را برگزینم... به اعتبار این روز آخر مهمانی ات "یا خبیرا بفقری و فاقتی" را یا "یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ" را... می گوید: ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده می‌شود... می دانی الهم انی اعوذ بک من قلب لایخشع یعنی چه؟ من بطن لا یشبع را چه؟ می فهمی؟ عمل لا ینفع را چطور؟ درکی داری؟ و پناه می برم به او از این جمله... آنجا که می فرماید من دعا لایسمع... تو فکر کن که داری حرف می زنی فریاد می کشی ناله می زنی ... اما آن سوی خط کسی نیست که حرف هایت را بشنود... گوشی را زمین گذاشته اند... می دانی؟ سر کاری ، آن روزی می فهمی سر کار بوده ای که راه بر گشتی نیست... خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود... به خدا که خیلی از این جمله ها را تا گذر زمان بر کامت نچشاند نخواهی فهمید... ان شا الله که هیچوقت هم نفهمی... از همه این حرف ها که بگذریم... خدایا! از قلب گره کور خورده و فرو بسته این مهمان سفره ات بگشای... که "الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک"...

 

پ . ن . :

ببین چقدر انسان ممکن است از مولای خود امیر المومنین علی علیه السلام دور باشد که در صبح روز قدس مطلبی بنویسی و فراموش کنی جمله ای هم از آن مظلومان بگویی... از مولایی که در لحظات آخر، وقتی که نفس هایش به شماره افتاده بود (گفته اند در میانه این وصیت گاهی بی هوش می شد و دوباره به هوش می آمد و وصایای خود را ادامه می داد) فرمود : "وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً "

 

"«خصم»، غیر از «دشمن» است. یک وقت کسی دشمن ظالم است؛ یعنی از ظالم بدش می‌آید و دشمن اوست. این، کافی نیست. «خصم او باش»، یعنی «مدّعی‌اش باش.» خصم یعنی «دشمنی که مدّعی است»، «دشمنی که گریبان ظالم را را می‌گیرد و او را رها نمی‌کند. بشریت بعد از امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، تا امروز، به سبب نگرفتن گریبان ستمکاران، بدبخت و روسیاه شد. اگر دستهای با ایمان، گریبان ظالمان و ستمکاران را می‌گرفتند، ظلم در دنیا این‌قدر پیش نمی‌رفت؛ بلکه از بن برمی‌افتاد. امیرالمؤمنین این را می‌خواهد: «کونا للظّالم خصماً.» خصم ظالم باش. در دنیا، هرجا ظلم هست و ظالمی هست، تو که این‌جا هستی، خود را خصمش بدان. نمی‌گوییم «اکنون راه بیفت؛ و از این سوی دنیا به آن سوی دنیا برو و گریبان ظالم را بگیر.» می‌گوییم «حتماً خصومت خودت را نشان بده. هروقت و هرجا فرصتی دست داد، خصم او باش و گریبانش را بگیر.» یک وقت انسان نمی‌تواند نزدیک ظالم برود و ابراز خصومت نماید؛ لذا از راه دور، مخاصمه می‌کند. ببینید امروز، به خاطر عمل‌نکردن به همین یک کلمه وصیت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، در دنیا چه منجلابی ایجاد شده است و بشریت چه بدبختیهایی دارد! ببینید ملتها و بخصوص مسلمانان چه مظلومیتی دارند! اگر به همین یک وصیت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام عمل می‌شد، امروز بسیاری از ظلمها و مصیبتهایِ ناشی از ظلمها، وجود نمی‌داشت.«و للمظلوم عوناً.» هرجا مظلومی هست، به او کمک کن. نمی‌گوید «طرفدارش باش». نه! باید کمکش کنی. هرچه می‌توانی و به هرنحو که می‌توانی" حضرت آقا گفته اند این جملات را.

 

پ . ن . 2 :

نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن...ود نه چون بنگری از دایره بیرون باشی... حافظ

 

پ . ن . 3:

«السَّلَامُ عَلَیْکَ غَیْرَ مُوَدَّعٍ بَرَماً وَ لَا مَتْرُوکٍ صِیَامُهُ سَأَماً» خداحافظ که در این وقت وداع، نه از تو ناراحتیم و نه از روزه‏داری‏ات خسته شده‏ایم. «السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ وَ مَحْزُونٍ عَلَیْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ» خداحافظ از جانب من که خواستار تو بودم و پیش از آمدنت خوشحال بودم که تو خواهی آمد و اکنون هم که می‏خواهی بروی، اندوهگین شده‏ام که از دوری‏ات چه کنم! «السَّلَامُ عَلَیْکَ کَمْ مِنْ سُوءٍ صُرِفَ بِکَ عَنَّا، وَ کَمْ مِنْ خَیْرٍ أُفِیضَ بِکَ عَلَیْنَا» خداحافظ که چه بدی‏هایی را از ما دور کردی و چه خیراتی را با آمدنت نصیبمان کردی...

 

شرح دعای وداع ماه مبارک رمضان از صحیفه سجادیه؛ دعای 45/ حاج آقا مجتبی تهرانی

 

 

 

۱

خشم مقدس

/ بازدید : ۴۳۴

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

أَلا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ

آیا پیکار نمی کنید با مردمی که سوگندهای خود را نقض کردند و آهنگ آن کردند که رسول را بیرون کنند؟

 

وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ

و آنها اول بار به دشمنی و قتال با شما برخاستند

 

أَتَخْشَوْنَهُمْ؟

آیا از آنها هراسانید؟

 

فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ

در حالی که خدا سزاوارتر است که نسبت به او خاشع و ترسان باشید، اگر مؤمن هستید

 

قاتِلُوهُمْ

با آنها نبرد کنید

 

یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ

خدا آنان را به دست شما عذاب خواهد کرد

 

وَ یُخْزِهِمْ

و خوارشان خواهد کرد

 

وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ

و شما را بر آنها نصرت خواهد داد

 

وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ

و [بدینوسیله] سینه های اجتماع مؤمنین را التیام خواهد بخشید

 

وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ

و خشم سینه های آنها را خواهد برد

 

وَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلی‏ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیم

[و این را هم بدانید] که خداوند بر هر که بخواهد به رحمت خود باز می گردد [و او را از شرک می رهاند و شما را از نبرد با وی باز می دارد] و خدا دانا و حکیم است

 

سوره توبه آیات 13، 14 و 15

 

#مطالبه_انتقام_سخت

 

به عده ابله (بیان قرآن ه. و من یرغب عن ملة ابراهیم الا من سَفِهَ نفسه؟ (سوره بقره آیه130)) در شبکه های اجتماعی عبارت #نه_به_انتقام_نه_به_جنگ رو هشتک زدند. چقدر خوار و حقیرند...

 

۲

پیشنهاد

/ بازدید : ۳۲۶

یا حـ سـ یـ ـن

 

اگر غذا تو هیأت ها تون اضافه میاد، یا نذری دارید یا غذا از قبل تو منزل دارید و می خواین غذاها رو فریزری کنید به نظرم بد نیست یه سر بزنید جلوی بیمارستان های بزرگ دولتی و غذاهاتون رو اونجا هم توزیع کنید. شده در حد یکی دو تا غذا. معمولا افرادی که از جاهای دور مریض هاشون رو آوردن بیمارستان (وقتی بیمارستان دولتی میارن قاعدتا خیلی وضعشون هم خوب نیست با این وضع رسیدگی به بیمارها) جایی رو ندارن. چند ساعت توی بیمارستان دنبال کار مریضشون بودن. دغدغه سلامتی عزیزشون رو دارند و تو بیمارستان هم راهشون نمی دن و خیلی هاشون گرسنه و تشنه کنار خیابون یا توی ماشین هاشون می خوابن. یه غذای نذری دستشون بدیم کلی حالشون شاید خوب بشه. شاید دلشون حسابی گرم بشه به نگاه سید الشهدا. شاید دلشون شکسته باشه و دعاشون سقف آسمون رو سوراخ کنه برامون...

۳

فصل شکار

/ بازدید : ۳۲۰

یا حسین

 

فصل شکار داره می رسه... اما تو این فصل، من و تو شکارچی نیستیم... شکارچی یکی دیگه است... ما یا شکاریم یا تماشاچی... شکارچی اباعبدالله ه. تا تو کی یه مایه ای ببینه... تا تو قلب کی یه نقطه روشنی ببینه... تا دل کی اونقدر دور و بر کشتی آقا بچرخه تا قلاب سیدالشهدا بالاخره بهش گیر کنه... اندازه "حر" که اگر خون به دل بچه های ارباب ما کرد، اما مایه داشت... اما آزاده بود...

 

فصل شکار آقا داره میاد... همه شکارها هم میان... از لوطی ها و مشتی ها تا مقدس ها نماها و خشک مقدس ها. کلی آدم میاد زیر این خیمه که اصلا به قیافه شون نمی خوره این حرف ها... اما اتفاقا خریدنی هستن... که اگر خریدنی نبودن اینجل پیداشون نمی شد. دعوت نمی شدن... هر کی تو این دم و دستگاه اومد، هر جور که بود، اومده دم تیر شکارچی... تا کدوم شکار چشم این شکارچی رو بگیره...

 

:::

آقا...! دست و دل خانواده شما رو "حر" لرزوند... تا اونجا که نفرینش کردن... تا اونجا که براش مرگ خواستی... نفرینتم رد نمی شه... اون مرد. مادرش به عزاش نشست... اما چجوری؟ تو چه مسیری؟ تو کدوم راه؟

آقا...! ما هر کاری هم کردیم راه بر اهل بیتت نبستیم... بستیم؟

آقا...! همین چند وقت پیش بود که دخترت مقابلت ایستاد و عرض کرد از من راضی ه... نگفت؟

آقا...! درست ه که خیلی خراب کردم... درسته که "و افرط بی سوء حالی..." اما ما رو هم بخر... بخ ما گفتن شما جنی بنجلم می خری... اذن بده برات بگیرنمون... اذن بده آقا جونم...

۰

برای مادرم...

/ بازدید : ۳۷۴

یا فاطمه الزهرا

 

توی مهمونی ها، اغلب بچه ها اونقدر مشغول بازی می شوند که هر چقدر برای غذا صداشون می کنی نمی آیند. اصلا نمی شنوند که بیایند. یا می آیند اما دو لقمه نخورده دوباره می روند سر بازی شان. بارها شده که از دست محمد حسین و نفیسه عصبانی شده ام که چرا نمی آیند سر سفره. اما انگار نه انگار. اصلا عصبانیت مان را هم نمی بینند. مشغول بازی هستند و هر چیز دیگری برایشان کم اهمیت. واکنش من به این رفتار ها این است: «به درک، بگذار گشنه بمانند تا دفعه بعدی یاد بگیرند که باید به موقع بیایند سر سفره»... اما آن کسی که به فکر بچه هاست «مادر» است... می داند که یک ساعت دیگر بچه ها می آیند سراغش. گرسنه هستند و غذا می خواهند. می شود بگویی نیست. می شود بگویی چیزی نمانده است. بچه ها هم کمی غر غر می کنند و دوباره می روند سر وقت بازی شان. آخر شب یک گوشه ای پیدایشان می کنی که از خستگی خوابشان برده است. اما «مادر» است و محبت مادری اش. دلش نمی آید فرزندش گرسنه سر به بالش بگذارد. همین فرزند سرکشی که تا یک ساعت پیش هر چقدر صدایش می کردی جوابت را نمی داد. یا با بی ادبی جواب می داد حتی با گردنکشی می گفت نمی خواهم بیایم سر سفره. می گفت گرسنه نیستم...

«مادر» است که همان سر سفره سهم بچه اش را  جدا می کند. حتی بیشتر از نیاز او در بشقابش غذا می ریزد. از همه  کباب ها، خورشت ها و مخلفاتی که می داند ممکن است فرزندش بخواهد و دوستشان داشته باشد. حواسش هست که بچه بازیگوشی کرده و گرسنه تر است از همیشه. «مادر» است که تا آخر پهن بودن سفره مدام چشم می گرداند که فرزندش را با اخم هم که شده بیاورد سر غذا. و باز «مادر» است که غذای فرزندش را کنار می گذارد تا اگر ساعتی دیگر اظهار گرسنگی کرد بدون غذا نماند...

 

:::

روز آخر ماه مبارک است و حالمان حال همان بچه های بازیگوش است. همان ها که صدای بزرگترها را نشنیدند و سر سفره نیامدند. یا شنیدند و پشت گوش انداختند. همان ها که بازی مشغولشان کرده بود و فراموش کردند که غذایشان را بخورند...

 

:::

مادر! ما هنوز بچه ایم... چیزی نمی گذرد که گرسنه و خسته می آییم به سراغت و غذا می خواهیم... می شود برای ما کنار بگذاری؟ می شود حواست به ما باشد؟

 

:::

خداحافظ ت ای ماه مبارک...

بدرود ای ماهی که پیش از آمدنت مشتاق تو بودیم و پیش از رفتنت به اندوه جدایی گرفتار شدیم...

بدرود ای ماهی که دیروز که با ما بودی سخت دلبسته ات بودیم و فردا که از میان ما رفته ای از جان و دل آرزومند دوباره آمدنت هستیم...

بدرود ای ماهی که همنشین پر قدر و منزلت ما بودی و جدایی از تو برای ما دردناک و فراق و دوری تو برای ما سخت و غمبار است...

بدرود ای ماهی که دل ها در تو نرم و رقیق بود و گناهان در تو رو به کاستی گذاشت...

بدرود ای ماهی که با برکت های زیاد بر ما روی آوردی و ما را از چرک های گناه شست و شو دادی...

خدا حافظ تو و برکاتی که  اینک از آنها محروم می شویم و فضل ها و خیراتی که از آنها بهره نگرفتیم...

 

برداشت هایی از دعای 45 صحیفه سجادیه در وداع با ماه مبارک رمضان

 

:::

اللهم صل علی محمد و آله

و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارک لنا فی یوم عیدنا و فطرنا و اجعله من خیر یوم مرّ علینا...

 

دعای 45 صحیفه سجادیه

 

:::

امشب گناه بخشند، کوهی به کاه بخشند

بیچاره من که با خود، ناورده پّر کاهی...

 

علامرضا سازگار

۴

عاقبت

/ بازدید : ۶۱۶

یا حـ ـسـ ـیـ ـن

 

 

حر و توبه اش نشون میده اگر حرمت نگه داریم میشه برگشت. یک نقطه سفید، انسان رو عاقبت به خیر می کنه حتی اگر مصداق "یصدون عن سبیل الله" شده باشیم. نه فقط چون حر راه رو بر سیدالشهدا بست، بلکه چون صدها نفر به تبعیت او در برابر امام قرار گرفتند. این روزها خیلی حرمت شکنی ها رو دیدیم. اما ماجرای حر امیدوارمون می کنه ...

از اون طرف کسی مثل "ضحاک بن عبدالله"، بعد از ظهر عاشورا و پس از مجاهدت های زیاد از یاری امام دست کشید و فرار کرد... مرحوم علی صفائی می فرمود: "خدایا شمشیرهای ما رو از سر اولیائت بردار..." هیچکدوم ما ایمن نیستیم از اینکه در برابر سیدالشهدا بایستیم. دعا کنیم که این دعای عظیم ریارت عاشورا در حق همه مون مستجاب بشه که : "الهم اجعل محیا محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد" ... ان شا الله زندگی هامون در مسیر رضایت حضرت ولی عصر باشه ...

 

 

:::

این روزها با این شعر گذشت ... باز هم از محمدمهدی سیار و شعرهای فوق العاده اش ...


ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم مو به مو


 از خار،گرچه گرد حرم پاک کرده ای
تا شام و کوفه راه درازی است پیش رو...


خون، گوشواره ها زده بر گوشهایمان
صد بغض مانده جای گلوبند در گلو


 تنها گذاشتیم تنت را و می رویم
اما سر تو همسفر ماست کو به کو


 بی تاب نیستیم...خداحافظت پدر!
بی آب نیستیم ...خداحافظت عمو!


محمد مهدی سیار

 

۶

گفتند پشت ابری و ما بی حواس ها / چون کودکان سربه هوا عاشقت شدیم...

/ بازدید : ۳۹۸

یا علی

 

به نظر من اگر عید غدیر، عید ولایت ه، پس باید بیش و پیش از سخن از فضایل و مدح امیرالمومنین (ع)، از ولی حی و زنده مون صحبت کنیم و به یاد او باشیم. غدیر برای ما روز بیعت با حضرت ولی عصر لرواحنا له الفدا است. یعنی باید خودمون رو در حالی ببینیم که دست در دست آقامون گذاشتیم و با او داریم بیعت می کنیم. پس بیاین این عبارات رو با نیت و قصد معنا، و واقعی خطاب به حضرت بقیه الله بخونیم و پیمان ببندیم با او...:

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ ] وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ...

خدایا در صبح این روز و تا زندگی کنم از روزهایم، برای آن حضرت بر عهده ام، عهد و پیمان و بیعت تجدید می کنم، که از آن رو نگردانم، و هیچ گاه دست برندارم.
خدایا مرا، از یاران و مددکاران و دفاع کنندگان از او قرار ده، و از شتابندگان به سویش، در برآوردن خواسته هایش، و اطاعت کنندگان اَوامرش، و مدافعان حضرتش، و پیش گیرندگان به جانب خواسته اش، و کشته شدگان در پیشگاهش

 

 

پ.ن: امیدوار باشیم و دعا کنیم که از جمله اون "بخ بخ"گویانی نباشیم که دو سه ماه بعد در زمره  دشمنان حضرت امیر مومنان قرار گرفتند و سال بعد و سالهای بعد هم همچنان در خیل محبین اهل بیت باشیم ان شا الله...

اون اتفاق مخصوص ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجری قمری نبود و من وشما هم نباید خودمون رو دور از چمیم کاری ببینیم چنانچه کردند و دیدیم که کردند...

 

پ.ن2 : این ابیات رو در مدح مولامون امیرالمومنین (ع) می نویسم که جان همه انبیا و اولیاست و مدح او مدح همه آنها:

 

معادلات جهان را علی‌ به هم زده‌ای تو

بگو چگونه کنار خدا قدم زده‌ای تو؟

 

به گوشه گوشه‌ی عالم اگر قلندر مستی است

لبی به گوشه‌ی جامش - به مِی قسم! - زده‌ای تو

 

شب سیاهِ عرب هم، مقدّر است بسوزد

به پای آتشِ عشقی که در عجم زده‌ای تو

 

دل مزارع گندم پیِ نسیم خوشی رفت

مگر که نان جُوی را دوباره نم زده‌ای تو

 

شبی کنار یتیمان به صورت نگرانم

نگاه کردی و گفتی: چقدر غم زده‌ای تو

 

و من چه شاعر و شادم از آن شب غزل انگیز

که با لطافت دستت به شانه‌ام زده‌ای تو

 

جهان سخن شد و از «لا»ی ذوالفقار تو دیدم

که با لبان دو دم از یگانه دم زده‌ای تو

 

خیال خیبرت آمد، تمام شعر فرو ریخت

ردیف و قافیه‌ام را ببین به هم زده‌ای تو

 

بیا و از دلِ مستم، بدون واسطه بشنو

نوای بی دلی‌ام را، علی علی علی‌ام را

 

 

قاسم صرافان

 

بهتون و به حودم عید غدیر رو تبریک عرض می کنیم ان شا الله زیر سایه و در زیر نگاه آقامون باشیم و در همین راه بمیریم ...

 

 

۴

غریبه های دوستداشتنی...

/ بازدید : ۴۷۰

هو الانیس

 

عجیب است. حتی برای خودم هم عجیب است اینکه چند وقتی است دل نگران و ناراحت دل کسی هستم که حتی درست نمی شناسمش. حتی تر نمی دانم کجاست و چه می کند. حال دلش چگونه است و در چه وضعی به سر می برد؟ آیا اصلا مشکلی دارد یا نه؟ آیا گرفتاری برایش پیش آمده است؟ اگر گرفتاری دارد از چه نوعی و در چه زمینه ای؟

در کل چند سالی که او را می شناسم شاید 20 کلمه بیشتر با هم همکلام نشده ایم. آن هم تا حدودی خصمانه و ناراحت کننده. دست بالا و سرجمع 1 ساعت بیشتر او را ندیده ام و هیچوقت هیج حس خاصی نسبت به او نداشته ام.

چرایش را هم نمی دانم. فقط می دانم در عالم نخی است که اهلش را چون یک نخ تسبیح به هم وصل می کند... بیایید برایش دعا کنیم... برای غریبه هایی که دورند اما آشنا به نظر می رسند. از قلبشان انگار نوری به دلمان می تابد... برای غریبه هایی که بی آنکه بشناسیم دوستشان داریم... بی آنکه بشناسیم دل نگرانشان می شویم ... بی آنکه بشناسیم احساس نزدیکی و رفاقت داریم... بی آنکه بشناسیم حس خوبی به ما منتقل می کنند ... حالمان را خوب می کنند... آنها که نمی شناسیم اما حرف های نگفته زیادی بین مان هست... قلبمان گواهی می دهد که می شود ساعت ها با آنها گفت و شنید و خسته نشد...

بیایید امشب برای غریبه ها دعا کنیم. غریبه های دوستداشتنی اطرافمان. یا نه غریبه های دوستداشتنی... هرجا که هستند...


 

۴

جانا به حالتی که تو را هست با خدای ... کآخر دمی بپرس گدا را چه حاجت است؟

/ بازدید : ۴۳۲

یا صاحب الزمان

 

مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
در عرصه خیال که آمد کدام رفت
 
بر بوی آن که جرعه جامت به ما رسد
در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت
 
دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیم می اش در مشام رفت
 
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسلام رفت
 
نقد دلی که بود مرا صرف باده شد
قلب سیاه بود از آن در حرام رفت
 
در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
می ده که عمر در سر سودای خام رفت
 
حافظ
 
 این شب مهم قدر همسایه هامون رو فراموش نکنیم...
۲

ای دل به کوی یار گذاری نمی کنی...

/ بازدید : ۳۴۶

یا لطیف

 

یا مثل خاک، با نم پیمانه ای بساز

یا مثل تاک، درخودت میخانه ای بساز*

 

ای دل اگر تو را ز حقیقت نصیب نیست

بی رگ مباش! لااقل افسانه ای بساز

 

باغ خدا، بهشت خدا آن طرف تر است

اما تو آن طرف تر از آن خانه ای بساز**

 

من با سکوت یکسره ات ساختم تو هم

با گریه شبانه دیوانه ای بساز

 

ای دل تو شاعری و جهان هند غربت است

بی آشنا به معنی بیگانه ای بساز...

 

محمدمهدی سیار

 

* توضیح لازم:

 اصل بیت ایشان این است:

"یا مثل تاک، درخود، میخانه ای بساز"

اما به نظرم ایراد وزنی پیدا میکند و با تغییری که دادم ایراد وزنی اون از بین میره. البته من تخصصی ندارم. شایدم ایراد وزنی پیدا نمی کنه. به هر حال شعر اصلی با عبارت داخل متن فرق داره.

 

** به گمانم مرتبط است با آیه " رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة" سوره تحریم آیه 11

.

.

عنوان از حافظ است

۱
About Me
اینجا کسی می نویسد در "همه چیز" به "غایت" "ناتمام"...

+

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

قاسم صرافان
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان