یا لطیف
یه صنعت ادبی هست که خودم کشفش کردم. اینکه می گم "هست" در واقع "نیست"! کسی تو جایی نگفته ولی به واقع باید یه صنعت ادبی به حساب بیاد. ولی به حساب نمیاد. شایدم کمتر بهش دقت شده باشه اساسا. چونکه این صنعت ادبی در یک جمله معنا داره نه در یک کلمه و صنایع ادبی ما همه اش با محوریت کلمات تعریف می شن! این صنعت خیلی رندانه توسط شاعران قدیمی ایران استفاده شده و نمونه زیاد داره. من اگر می خواستم کتابی درباره صنایع ادبی بنویسم حتما اسم این رو هم مطرح می کردم (من عادت دارم قبل از اینکه به اصل موضوع برسم کلی درباره اهمیتش حرف بزنم!)
حالا اون صنعت مورد اکتشاف توسط بنده چیه؟! بذارین اینجوری بگم:
صنعت "ایهام" رو که می شناسید. "ایهام" یعنی یک کلمه چند معنا داشته باشه که این باعث میشه جمله دارای چند معنی بشه. مثلا:
تا دل هرزه گرد من رفت به "چین" زلف او /// زین سفر دراز خود عزم وطن نمی کند... (حافظ)
واضحه که "چین" ایهام داره...
حالا فرض کنید یک جمله رو بشه چند جور خوند و بسته به نوع خوندن معناهای متفاوتی ازش دریافت کرد. گاهی این معناهای متفاوت حتی متعارض و ضد همند. اینکه میگم چند جور بشه خوند نه اینکه با جابجایی ویرگول و اینجور چیزها یا اینکه مثل ایهام یک کلمه دارای چند معنای مختلف باشه ها! نه! فقط با تغییر آهنگ و لحن کلام، همین. به عنوان نمونه، شما این مصرع رو چطور معنی می کنید:
«سر زلف تو نباشد سر زلف دیگری»
یه بار از معلم ادبیاتم پرسیدم که اسم این صنعت چیه چنان با پوزخند نگاهم کرد که فکر کردم مزخرفترین حرف دنیا رو زدم اما هیچوقت نفهمیدم چرا اونجوری نگاهم کرد!
+
بی ربط نوشت:
به جای "یا لطیف" بالا می شه نوشت "به نام خدای رنگین کمان" که برای دور بعد مجلس هم آماده بشیم ان شا الله! چه مجلسی بشود! سالی که نکوست از بهارش پیداست! من اگر جای آقای لاریجانی بودم باید از زیر صندلی ریاست جنازه ام رو جمع می کردن از بس می خندیدم. اولین جمله از اولین نطق مجلس... :)))